🧡wattpad: HEARTBEAT HOSPITAL(vkook)

754 44 33
                                    

با توجه به فیکایی که تا الان آپ کردم فکر کنم متوجه شده باشین که من از اون دسته ریدرای فول فیک خونم اما خب چند تا فیکشن در حال آپ هست که دنبالشون میکنم فیکایی مثل بعد دوازدهم یا رندی که هر دوشون جز تاپ ترینان. بیمارستان ضربان قلب هم یکی از اون فیکشنایی بود که در حین آپ میخوندمش و شد یکی از بهترین تجربه های فیک خونیم

ژانرش چیه؟

Romance, Medical, Smut, Angst

داستان تو چه سال و دوره ای اتفاق میفته؟

سال های نزدیک به ما

کاپلاش کدومان؟

ویکوک و کمی هم یونمین

از اعضای بی تی اس کیا هستن و شخصیتشون تو فیک چجوریه؟

تهیونگ:

پسر رئیس بیمارستان ضربان قلب و یکی از زبده ترین متخصصان و جراحان مغز و اعصاب. یک سال پیش از شروع ماجرا به خاطر اتفاقی که در طی یکی از عمل هاش میفته شغلشو رها میکنه اما حالا تصمیم گرفته دوباره برگرده. فوق العاده سرد ، خودخواه و مغروره اما خود واقعیش مهربون و دلسوز با روحیه ای لطیفه و فقط به یه عده خاصی این روی ملایم تر خودشو نشون میده. خدا میدونه در طی داستان چقدر بهش فحش دادم و چقدر رو مخم رفت اما خب تهش به همزاد پنداری باهاش رسیدم

جونگکوک:

رزیدنت سال اولی مو عسلی ما که بعدها به جراح مغز و اعصاب ماهری تبدیل میشه. اول زیردست دکتر مین کار میکنه اما بعد و به خاطر ماجراهایی که پیش میاد میره دستیار تهیونگ میشه.شخصیت ملایم و مهربون و شیطنتا و لجبازیای مختص به خودشو داره. اون اوایل خیلی از دست تهیونگ حرص میخوره در طول داستانم کم از دستش نمیکشه اما وقتی عاشق میشه...امان از وقتی که عاشق میشه
*آه جانسوز

جیمین:

رزیدنت سال اولی و بهترین دوست جونگکوک که همیشه هواشو داره و ازش حمایت میکنه.

یونگی:

جراح مغز و اعصاب و رقیب حال حاضر تهیونگ. هم جیمین و هم جونگکوک اول زیر دستشن اما خب بعدش جونگکوک میره تو تیم تهیونگ.

نامجون:

جراح مغز واعصاب و از دوستای نزدیک تهیونگ. مثل یه برادر و حامی همیشه کنارشه و سعی میکنه راهنماییش کنه

جین:

از دوستای نزدیک نامجون و پسر رئیس بیمارستان برین. پدر جین دوست پدر تهیونگه و بعد ها میخونین که به دلایلی جین به ته پیشنهاد کار تو بیمارستانشونو میده.

هوسوک:

سر پرستار دوست داشتنیمون. نقش چندانی تو فیک نداره

زاویه دید:

سوم شخص(دانای کل)

خلاصه داستان:

وقتی تهیونگ داره به سمت مقصدی نامعلوم میرونه و خیابون های سئولو طی میکنه، با پسر بچه ای مواجه میشه که تصادف کرده و اوضاع خوبی نداره طوری که باید هر چه سریعتر عمل بشه و تهیونگ خودش مسئولیت این عملو به عهده میگیره.
از اونجایی که تهیونگ حدود یکسال از بیمارستان دور بوده خیلی از پرسنل بیمارستان از جمله جونگکوک نمی شناسنش همین باعث میشه که اولین برخورد جونگکوک و تهیونگ تو اورژانس بیمارستان ضربان قلب خیلی خوب پیش نره اما بعدش این دو نفر کم کم به هم نزدیک تر میشن و تهیونگ باعث میشه عشقی تو دل جونگکوک جوونه بزنه شاید اولش تهیونگ این عشقو پس بزنه اما بعدها خودشم گرفتار میشه

چند صفحه ست؟

از اونجایی که این فیک تو چنل تلگرامی ویکوکی هم آپ شده نسخه پی دی افش در دسترسه و 2123 صفحه ست.

پایانش؟

هپی انده

کلا فیکش چجوریه؟

یادمه دبیر ادبیاتم همیشه میگفت"آرایه زیاد برای نوشته سمه" به این معنا که وقتی شما خیلی از آرایه ها و تزئینات ادبی تو نوشته ت بهره ببری خواننده ت زده میشه و بعد مدتی رغبت نمیکنه به ادامه خوندن متنت. به نظرم لی لی یکی از اون نویسنده هاییه که تونسته خیلی خوب این تعادلو برقرار کنه و همین باعث شده یکی از نویسنده های مورد علاقه من باشه. به نظرم نوشته هاش خیلی خلاقانه ست. یه سری ترکیبای ادبی یا دیالوگایی می نویسه که تو ذهن ادم میمونه مثل چند شاتی آنمونش و اون قسمتی که تهیونگ به جونگکوک و در موردش گفت:

دوست دارم بین این چای خوردن ها قلبشو ببوسم ولی بدون قاف

بیمارستان ضربان قلب به گفته خود نویسنده ش اولین تجربه فیک نویسیه اما فوق العاده خوب نوشته شده. از جزئیات ریز و دقیق پزشکی گرفته که به نظرم داستانو خیلی جذاب کردن تا ماجراهای ریز و درشتی که در طول داستان پیش میان و باعث میشن یکنواخت و حوصله سر بر نشه و البته از یاد نبریم روش های خاص ابراز علاقه دکتر کیم رو.

اگه بخوام خیلی خلاصه بگم، بیمارستان ضربان قلب جاییه که همراه با جونگکوک و تهیونگش فراز و نشیب های عشق بین این دو پزشکو تجربه میکنیم. گاهی همراه باهاشون درد میکشیم، گاهی از دستشون عاصی میشیم، گاهی دوست داریم خفه شون کنیم، در نهایت اما با شنیدن دوست دارمی که به هم میگن ما هم لبخند میزنیم و تو دنیای اکلیل و پشمک غرق میشیم

در کل فیکشن قشنگیه حتما بخونینش

آپ شده در V_kookiFic

واتپد نویسنده:LiLiislisa

○•°●○°•○°●•○°●○°○°○●•●°●°○°●°○●•°●☆

مرسی از نگاهی که خرج این معرفی نامه کردین ♡

خیلی مراقب خودتون باشین♡

بوس و بغل از راه دور♡

تنها چه میگذرد در دنیای من؟Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora