🧡wattpad: DARK HALF(kookv)

430 23 13
                                    

چیزی که همیشه آزارم داده نحوه نشون دادن تجاوز تو اغلب فیکشن هاست. خیلی از افراد تو داستانشون تجاوز جنسی رو عادی جلوه میدن و حتی ماجرا رو طوری جلو می برن که قربانی عاشق متجاوزش بشه! این نه تنها غیر منطقیه بلکه تاثیر سوء میذاره رو ذهن خواننده.

ندیدن چنین متن هایی، امیدواری نیست! "باید"یه که اجراش لازمه.

☆ژانرش چیه؟

Angst, Romance

☆داستان تو چه سال و دوره ای اتفاق میفته؟

سال های نزدیک به ما

☆کاپلاش کدومان؟

کوکوی

☆از اعضای بی تی اس کیا هستن و شخصیتشون تو فیک چجوریه؟

تهیونگ:

پدر جونگکوک اون رو به دید دوستِ پسرش میبینه غافل از اینکه ته، دوست پسر جونگکوکه. عاشقه، وفادار، بامزه و مهربون.

جونگکوک:

از اعضای تیم بستکبال مدرسه. پسری سرزنده و امیدوار با آرزوهای بسیاری در سر که حالا و بعد از اتفاقی که براش افتاده شخصیتش به کل عوض شده؛ خالی از امید، ترسیده و افکاری منفی که رهاش نمیکنن.

☆زاویه دید؟

سوم شخص(دانای کل)

☆خلاصه داستان :

جونگکوک، قربانی تجاوز جنسی شده و حالا داره تلاش میکنه تا با این اتفاق کنار بیاد
اما مرور تجربه تلخی که داشته، حس بدش نسبت به خودش، حرفای توهین آمیز پدرش و ترسِ از دست دادن تهیونگی که چیزی از این ماجرا نمیدونه لحظه ای راحتش نمیذارن.

☆پایانش؟

با وجود تمام غمی که در داستان وجود داره اما در انتها به خوبی تموم میشه.

☆کلا فیکش چجوریه؟

شاید یکی از واقع بینانه ترین داستان ها در مورد "تجاوز" ، نیمه تاریکی باشه که متن پیچیده و سنگینی نداره اما کلماتش با تمام سادگی و روون بودن سعی در نشون دادن عمیق ترین مفاهیم دارن.

شخصیت ها و رفتارهاشون، نمودی از حقیقت امروز مان.
جونگکوک مثالی از اغلب قربانی های این جنایته. کسانی که به بدترین شکل ممکن میشکنن، خودشون رو سرزنش میکنن که "باید بیشتر مقاومت میکردم"،"مقصر منم"،"من کثیف شدم"،"من نجسم" و افکاری از این دست که در مورد جونگکوک به وضوح این افکارو میبینیم و باز هم با تمام آشفتگی وجود همچنان لبخند میزنن تا عزیزترین هاشون از طوفان درون مطلع نشن.

پدر کوک کسیه که با وجود اینکه فرزندش رو دوست داره اما خشم و ناراحتیش از این اتفاق رو با حرفای توهین آمیز و نامناسبی خطاب به پسرش ابراز میکنه و نمیدونه که چه آسیبی به کوک میزنه.

وقتی رفتارش رو میخوندم در تمام مدت با خودم میگفتم"وای دختر! این نمونه ی بارز جامعه ماست". بار ها شده دیدم یا خوندم که خانواده خود شخص یا مردم حرفهایی مثل حرف های پدر جونگکوک رو در مورد قربانی گفتن و میدونین دردناک ترین بخش کجاست؟ وقتی همشون میگن "خودت مقصری".

هوفف

و اما تهیونگ
کسی بود که با وجود اینکه نمیدونست چرا و نپرسید اما سعی کرد جونگکوک رو درک کنه، کنارش باشه و حالش رو بهتر کنه.
این همون چیزی بود که جونگکوک نیاز داشت و باعث شد لبخند شکننده و دروغین کوک هر چند کم اما ردی از حقیقت بگیره.

امیدوارم همه این تهیونگ رو در خود یا دیگری پیدا کنن.

در کل این فیکشنیه که از نظر من ارزش خوندن داره چون هدفمند نوشته شده و هدف پشت کلمه  تو دنیای فیکشن چیزیه که به سختی پیدا میشه و متاسفانه خیلی هاشون هم دیده نمیشن.

این فیکشن مخصوص اون سری از افراده که تو داستانشون تاپ به باتم تجاوز میکنه اما با این حال باتم عاشق متجاوز میشه چرا؟ چون این کاپلیه که دوست داره و مهم نیست چی بشه هر اتفاقیم که افتاد به هر حال این دو نفر باید عاشق هم بشن حتی اگر وحشیانه ترین و ضد انسانی ترین اتفاقات رخ بده.
این، آزاردهنده، وحشتناک و مایه تاسفه.
این اشخاص باید نیمه تاریک رو بخونن تا گوشه ای از زندگی فردی رو ببینن که قربانی تجاوز جنسی شده و این رو به یاد داشته باشن که درسته جونگکوک تونست دوباره سرپا بشه اما خیلی ها نمیتونن زخمِ روح و فشار بعد این اتفاق رو تحمل کنن و متاسفانه خودکشی میکنن.
بخونید و به ذهن بسپارید.

⚠︎صحنه های تجاوز کاملا و دقیقا نوشته نشده اما اگه خوندن این فیکشن امکان داره زخم های روحتون رو باز کنه و یا آسیبی بهتون برسونه، نخونیدش⚠︎

خالق این داستان:
callmedeesse

☆○•°●○°•○°●•○°●○°○°○●•●°●°○°●°○●•°●☆

مرسی از توجهتون♡

اوقات خوبی داشته باشین♡

بوس بهتون و بغل از راه دور♡

تنها چه میگذرد در دنیای من؟Where stories live. Discover now