خیلی خسته بود و این استرس چند دقیقه پیشش هم مزید بر علت شده بود تا با اشتیاق بیشتری خودش رو توی آغوش خواب بندازه.
°
°
°نور مستقیم تو چشمام میخورد که باعث شد سازنده این پنجره کوفتی توی اتاقم رو مثل جد جفتم که دیشب مورد عنایت قرار گرفت بود قرار بدم.
×پاشو جونگکوک ظهر شده.
صدای مامانم رو شنیدم که داشت دورتر و دورتر میشد و بعدم صدای بسته شدن در اتاقم. پس بگو مامانم اومده بود پرده رو باز کرده بود.
_شخصی که پنجره رو ساختی خیلی ازت معذرت میخوام که با فحشام آشنات کردم
توی دلم گفتم و همینطور که غر غر میکردم گوشیم رو گرفتم.
_ودف
پوکر داشتم به ساعت نگاه میکردم...
ساعت تازه 8 صبح بود.
و منی که بازم گول این کلک همیشگیه مامانم رو خوردم.از جام بلند شدم و به نیت مسواک زدن به سمت دستشویی توی اتاقم رفتم ولی تا قبل از رسیدن به دستشویی تمامی اتفاقات دیشب مثل یه فیلم از جلو چشام رد شد.
دیشب رسما داشت بهم تجاوز میشد؛ولی نامجون هیونگ از کجا خبر دار شد؟! هوسوک هیونگ قبل از خوابیدنم تو اتاقم بود ولی الان نیست احتمالا رفته تو اتاقش... باید ازش یه تشکر درست حسابی بکنم
×جونگکوک اگر بیام بالا و خواب باشی آب میریزم روت
درسته حتی اگر گولش هم نخورم آخرش باید با آب از خواب بیدارشم پس چه بهتر که گول بخورم
Taehyung pov:
&گور بابای تو و اون پدر مادرت، جونگکوک داره بخاطر توی عوضی زجر میکشه بخاطر تو تحقیر میشه؛نمیخواستم بگم ولی دیشب بخاطر تو داشت بهش تجاوز میشد
§جین
نامجون هیونگ به جین هیونگ تشر زد
+تجاوز؟!
با بُهت پرسیدم که اونا از به هم نگاه کردن دست برداشتن منم از پشت میزم بلند شدم و کنارشون نشستم
+دیشب چه اتفاقی افتاد؟!
§هیچی...راستی میدونستی---
+خفه شو بگو چه اتفاقی افتاد
وسط حرفش پریدم و با عصبانیت داد زدم
&دِ بسه دیگه تو فقط یه دروغگویی تهیونگ فقط یه دروغگو؛ کو پس میگفتی هر وقت حالش بد باشه میفهمی و کنارشی؟! ها؟ تو دیشب نبودی وقت دیشب مثل یه گنجشکی که بهش سنگ خورده باشه و زیر بارون مونده باشه میلرزید تو نبودی،وقتی اون آلفای عوضی میخواست بهش تجاوز کنه تو نبودی و اگر نامجون نبود الان جونگکوک رو نداشتی پس باهاش درست حرف بزن
VOCÊ ESTÁ LENDO
°Endless love ~ عشق بیپایان°
Lobisomem{عشق بیپایان} این داستان یک پارت اسمات بیشتر نداره اگر دنبال اسماتی فکر نکنم مطابق سلیقت باشه:) ¦_______________________________¦ ×جونگکوکی که فکر میکرد یه آلفا میشه اما امگا شد حالا که امگاس دلش میخواد مثل یه گرگ سفید عادی زندگی کنه اما از هیچی...