طبق دستور رئیس پک دسته سلنه قرار بود راس ساعت 12 اعلام بشه.
سلنه به قدری زیبا و ظریف بود که همه بدون شک معتقد بودن که اون یه امگاعه....
(استایل سلنه)
_زیباییه وصف نشدنیای داره
جونگکوک در گوش تهیونگ گفت و تهیونگ با حلقه کردن دستاش دور کمر کوک چیزی در گوشش زمزمه کرد که باعث شد کوک برای بار هزار از الهه نور برای جفت کردن این دو نفر باهم تشکر کنه
+اوهوم اما چشمای من همیشه روی تو و کسی زیباتر از تو، تو دنیای من وجود نداره
تهیونگ گفت و زیر گوش کوک دقیقا روی نشانش رو بوسید...
اونا معمولا نشانشون رو پنهان میکردن به جز وقتایی که باید جایی مثل مهمونی میرفتن یا جایی که جفتشون حضور نداشت ولی کلی گرگ دیگه حضور داشتن اونم بخاطر فهموندن این که متعلق به کسی هستن بود... در واقع همه مردم جهان همین کارو میکردن.
HSK. شماها چی زر زر میکنید دم گوش هم که کوک مثل آفتاب پرست رنگ عوض کرده... حرفای خاکبرسریتون رو بزارید برا خونه، تازه اونجا لازم نیست بگیدش اونجا میتونید عملیش کنید
_هیونگگگگگ
جونگکوک اعتراض کرد و خودش رو تو بغل تهیونگ مخفی کرد... تهیونگ بخاطر حضور آدم های دورش باز هم توی جلد یخ و بی روح خودش رفته بود و کوچیکترین لبخندی نمیزد،در اصل همه همین بودن حتی جونگکوک و هوسوک که اونجا در اصل خونشون بود هم امشب به شدت یخ بودن و خیلی کم پیش میومد لبخند بزنن...
HANA. پسرم
هانا که حالا بعد چند ماه پسر یکی یدونش رو میدید با بغض صداش زد و برای در آغوش گرفتنش َسمتش رفت
جفتشون همدیگه رو با دلتنگی در آغوش گرفتن. جونگکوک امسال واسه اولین بار تولدش رو بدون حضور خانوادش کنار جفتش و دوستاش گرفت و واقعا هم تولد قشنگی بود...
_اُما....
با جدا شدنشون از هم هانا نگاهی به سر تا پای جونگکوک انداخت و سعی کرد با شوخیهای که میکنه کمی لبخند رو به لباش بیاره چون از اول مجلس تمام حواسش پیش پسرش بود کاملا متوجه یخ شدن اون مثل جفتش شده بود
KAMU SEDANG MEMBACA
°Endless love ~ عشق بیپایان°
Manusia Serigala{عشق بیپایان} این داستان یک پارت اسمات بیشتر نداره اگر دنبال اسماتی فکر نکنم مطابق سلیقت باشه:) ¦_______________________________¦ ×جونگکوکی که فکر میکرد یه آلفا میشه اما امگا شد حالا که امگاس دلش میخواد مثل یه گرگ سفید عادی زندگی کنه اما از هیچی...