دو هفتهای از روزی که اعلام کردن تمامی جفتهای سلطنتی باید تو پک دارک زندگی کنن گذشته و همه امشب خونه نامجین دعوتن از جمله هوسوک؛ شب قبل کوک و ته بحثشون شده بود ولی بازم مثل همه دعواهاشون فقط از دست هم دلخور بودن.اونا هیچوقت باهم قهر نمیکردن چون کوک وقتی ته باهاش حرف نزنه فکر میکنه دیگه نمیخوادش و این برمیگرده به بیماریش و صدالبته لوستر شدنش به دست ته. تو این مدت به قدری ته لوسش کرده بود که حتی خودش هم گاهی حالش از خودش و کاراش بهم میخورد.
دعواشون سر دیر اومدن ته بود که دیگه رسما داشت صبح میومد و این کوکی دلتنگ رو عصبی کرد و باعث دعواشون شد
کوک حاضر شد و بدون نگاه کردن تو چشای تهیونگ کنار مبل وایساد
_بهتره بریم... داره دیر میشه
(استایل جونگکوک)
تهیونگ سرش رو از توی گوشی در آورد با دیدن جونگکوکی که بر خلاف همیشه ایندفعه یه استایل دارک داشت زبونش بند اومد و برای بار هزارم تو این یک ساعت اخیر زیباییش رو تحسین کرد
بعد از چند ثانیه به خودش اومد و "بریم" زیر لب گفت و به سمت در رفت
اگر یه روز عادی بود تهیونگ مثل همیشه بهش میگفت که چقدر زیبا شده و داره با حرکاتش تهیونگ رو عاشقتر میکنه ولی بعد دعوا شب قبلشون هرکدوم به اتاق خودشون رفتن ولی این تهیونگ بود که تا صبح صدای گریههای کوک رو میشنید اما نمیتونست کاری کنه... حرفا و تهمت هایی که جونگکوک بهش زده بود فراتر از انتظارش بود و دلش رو واقعا شکسته بود.
جونگکوک انقدر عصبی و ناراحت بود که اصلا نمیدونست داره جفتش رو به خیانت متهم میکنه اونم فقط بخاطر دیر خونه اومدن.
تو کل راه حرفی بینشون رد و بدل نشده بود این تهیونگ بود که با اخم در حال رانندگی بود و جونگکوک.... حالش تعریفی نداشت، چشاش قرمز و پف کرده بود چون کل دیشب رو در حال گریه بود و واقعا از کارش پشیمون بود ولی میترسید از ته معذرت خواهی کنه. انقدر درگیر فکراش خودش بود که اصلا به استایل تهیونگ دقت نکرده بود و الان جلوی در خونه نامجین تازه استایل مردش رو دید
ESTÁS LEYENDO
°Endless love ~ عشق بیپایان°
Hombres Lobo{عشق بیپایان} این داستان یک پارت اسمات بیشتر نداره اگر دنبال اسماتی فکر نکنم مطابق سلیقت باشه:) ¦_______________________________¦ ×جونگکوکی که فکر میکرد یه آلفا میشه اما امگا شد حالا که امگاس دلش میخواد مثل یه گرگ سفید عادی زندگی کنه اما از هیچی...