_ هی ...
_ هیی ... چه شب قشنگیه مگه نه ؟
زین وقتی توی ماشین نشست درحالی که خیلی سرحال به نظر میرسید گفت اما لیام حتی سرش رو برنگردوند ... با دیدن اخماش نفسش رو بیرون داد و یکم به سمتش خم شد ...
_ باشه بداخلاقی ... چیشده ؟
لیام شونه بالا انداخت و با حرص گفت : با مامانم بحث کردم ... ظاهرا فکر کرده ایده خوبیه که پدرم رو دعوت کنه و لحظه اخر به من بگه ...
زین خنده ریزی کرد و گفت : فکر کنم از ایده قرار گذاشتن با من که بهتره نیست ؟
اخم لیام پررنگتر شد اما هنوزم به زین نگاه نمیکرد ...
_ من تمام مدت چرت و پرت میگم ... چرا فقط از این یکی نمیگذری ؟
زین دست به سینه به صندلیش تکیه داد و گفت : نمیدونم ... فکر کنم خیلی تحقیر شدم ...
لحنش ناراحت به نظر نمیرسید ... در واقع بیشتر خوشحال به نظر میرسید که باعث تعجب لیام میشد ... بالاخره برگشت سمتش و با دیدنش توی اون کت شلوار و با اون موهایی که حالت داده بود نتونست جلوی لبخندش رو بگیره ...
اون خیلی کیوت به نظر میرسید و لیام فقط میخواست اون رو بین بازوهاش بگیره و انقدر فشارش بده تا له بشه ...
_ خیلی خوشگل شدی ...
بدون اینکه نگاهش رو از پسر کنارش بگیره گفت و زین با تعجب بهش نگاه کرد ...
_ شدم ؟
_ البته ...
لبخند بزرگی روی لبای زین شکل گرفت ... یکم تو جاش تکون خورد و به نیمرخ لیام که مشغول رانندگی بود خیره شد ...
***
جلوی آینه اتاق لیام وایستاده بود و داشت سعی میکرد قسمتی از موهاش رو که بهم ریخته بود رو درست کنه ...
لیام داشت لباساش رو میپوشید ... از توی آینه بهش نگاه کرد که داشت دکمههای پیراهنش رو میبست و اون بیش از حد هات بود ...
با صدای در هردوشون برگشتن و وقتی یکم باز شد لیام با عجله آخرین دکمش رو هم بست اما زین به خاطر زاویهای که داشت نمیتونست پشت در رو ببینه ... صدای مردونهای گفت "لیام میشه یه لحظه بیای بیرون؟"
_ زود برمیگردم ...
رو به زین گفت و با حرص از اتاق بیرون رفت ... زین شونه بالا انداخت اما بعد از چند لحظه تونست صدای حرف زدن رو از پشت در بشنوه و حسابی کنجکاو شده بود ...
جلوتر رفت و وقتی پشت در ایستاد صدای لیام و مرد دیگه کاملا واضح میومد ...
"بابا این خیلی احمقانهست"
"میخوای بدونی چی احمقانهست؟ روانشناس احمقت ... بهت گفتم میتونم برات یه روانشناس خوب بگیرم و تو یه دانشجوی تازه فارغ التحصیل شده رو انتخاب کردی"
DU LIEST GERADE
upside down •ziam•
Fanfiction°•چی میشه اگه عاشق یه پسر کیوت و اخمو بشی که ازت متنفره؟ خوب، لیام شد. #1 in highschool