_ محکم تر لیام ... اون همه زورت کجا رفته ؟
هری با نیشخند گفت و اخم بین ابروهای لیام پررنگ تر شد و ضربه هاش رو محکم تر کرد ...
_ پس میگی چیکار کنم ؟
_ نمیدونم ... ولی اگه من بودم بهش اعتماد نمیکردم ... مخصوصا وقتی گفتی حتی پدرتم این کار رو نمیکنه ...
لیام در حالی که تمام بدنش عرق کرده بود ضربه هاش رو تموم کرد و عقب تر رفت تا نفسش جا بیاد ...
_ اره ولی اون میدونه چطور باهاش رفتار کنه و اِلا هم ازش میترسه ... من نمیتونم برم بهش بگم کمکش نمیکنم ...
_ پس به پدرت بگو ...
هری گفت و وقتی لیام کیسه بوکس رو براش نگه داشت بعد از چک کردن دستکشاش شروع کرد به ضربه زدن ...
_ اون واضحا بهم گفت نمیخواد پدرم بفهمه ... اگه بهش بگم همه چیز بهم میریزه ...
_ احمق نباش لیام ... اون که نمیفهمه ... استیو پین مطمئنا میدونه که باید با یه همچین چیزی چیکار کنه ... در هر صورت اون کسیه که باید بهش اعتماد کنی ...
لیام چشماش رو چرخوند و ترجیح داد جواب نده ... اینکه حرفای هری منطقی به نظر میرسید اذیتش میکرد ولی انگار چاره دیگه ای نداشت ...
_ راجب ریاضی با مالیک حرف زدی ؟
هری همونطور که مشت میزد پرسید و لیام سر تکون داد ...
_ اره ... عجیبه ولی قبول کرد ...
هری ابروش رو بالا انداخت و با نیشخند گفت : خوبه ... اگه بازم گند بزنی میکشمت ... تیم بهت نیاز داره ...
لیام لبخند بی‌جونی زد و سر تکون داد ... قفسه سینش هنوز به خاطر فعالیتای چند لحظه پیشش بالا پایین میشد و تاپ مشکی و گشاد توی بدنش کاملا خیس شده بود ...
برای یه لحظه نگاهش و به گوشه سالن داد جایی که پسر چشم آبی نشسته بود و مشغول کار کردن با گوشیش بود و به نظر میرسید که حوصلش سر رفته باشه ...
_واسه چی لویی رو آوردی اینجا ؟
لیام پرسید و هری با بی‌بیخیالی گفت : بهش گفتم که خیلی مناسب اینجور جاها نیست ولی دوست داشت اینجا رو ببینه ...
لیام دوباره به لویی نگاه کرد و ادامه داد : به نظر حوصلش سر رفته ... برو پیشش و منم میرم دوش بگیرم ...
هری سر تکون داد و وقتی لیام سمت رختکن میرفت دید که هری کنار لویی نشست و خوب اون بوسه کوتاهشون واقعا چیز کیوتی بود ...
***
_ پس دقیقا چقدر دیگه مونده ؟
_ نمیدونم زین ... باید یه چیزی حدود دو هفته دیگه باشه ولی بعضی اوقات ممکنه زودتر یا دیرتر اتفاق بیفته ...
KAMU SEDANG MEMBACA
upside down •ziam•
Fiksi Penggemar°•چی میشه اگه عاشق یه پسر کیوت و اخمو بشی که ازت متنفره؟ خوب، لیام شد. #1 in highschool
