_ به نظرم سخت ترین قسمت این شغل بیدار موندن برای شیفتای طولانیه ... اوایلش خیلی برای من سخت بود و جدا اگه فکر میکنید نمیتونید از پس یه همچین چیزی بر بیاید پیشنهاد میکنم این شغل رو از سرتون بیرون کنید ...
پرستار جوونی که رو به روی دانش آموزا ایستاده بود با اخم ریزی بین ابروهاش توضیح داد و زین نمیتونست بیحوصله تر از اون باشه ...
_ بلا بلا بلا ...
زیر لب گفت و لیام که کنارش وایستاده بود نتونست با شنیدنش جلوی خنده ریزش رو بگیره ...
_ حوصلت سر رفته ؟
_ معلومه که حوصلم سر رفته ... به چرت و پرتاش گوش کن ...
عقب تر از بقیه وایستاده بودن و زیر لب پچ پچ میکردن ...
_بیا از اینجا بزنیم بیرون ...
لیام گفت و زین با تعجب نگاش کرد : نمیتونم "از اینجا بزنیم بیرون" ... ممکنه توی دردسر بیفتیم ...
_ اوه بیخیال ... بیا بریم هیچ کس هیچی نمیفهمه ...
وقتی یکی از بچه هایی که جلو وایستاده بود سوال پرسید و حواس همه به اون جمع شد دست زین رو گرفت و بی سر و صدا وارد راهروی پشت سرشون شدن ...
_ لیام ... ما نمیتونیم همینجوری از بقیه جدا بشیم ... ممکنه بفهمن ...
زین با نگرانی گفت و لیام بدون اینکه اهمیتی بده اون رو دنبال خودش کشوند تا وقتی که از در پشتی بیمارستان بیرون رفتن و رسیدن به حیاط اونجا ...
_ اون قسمت چند تا نیمکت هست ... بیا بریم ...
زین نفسش رو بیرون داد و دنبال لیام رفت ... با اینکه یکم نگران بود ولی بازم خوشحال بود که از دست حرفای اون پرستار پرحرف راحت شده بود ...
هوا به شدت سرد بود و به محض اینکه وارد اون محیط شدن زین از برخورد باد سرد با صورتش لرزید ... وقتی بالاخره به یکی از نیمکتا رسیدن روش ولو شدن و لیام گوشیش رو از تو جیبش دراورد و چیزی رو تایپ کرد ...
_ به لویی گفتم هر موقع خواستن برن بهم خبر بده ... البته اگه خودشون نرن یه گوشه کناری و نخوان سکس توی بیمارستان رو تجربه کنن ...
لیام با خنده گفت و زین چشماش رو چرخوند ...
_ هوا سرده ...
زین گفت و لیام دستش به سمت زیپ سویشرت تیم فوتبالشون رفت ...
_ میخوای لباسم رو بهت بدم ؟
اما زین سر تکون داد و گفت : منجمد میشی لیام ... من خوبم ...
لیام چند لحظه به زین نگاه کرد و "باشه" ارومی گفت ...
_ حالا باید چیکار کنیم ؟
زین پرسید و لیام شونه بالا انداخت ... برای چند لحظه به هم خیره شدن و سکوت اونجا خیلی براشون لذت بخش بود ...
VOUS LISEZ
upside down •ziam•
Fanfiction°•چی میشه اگه عاشق یه پسر کیوت و اخمو بشی که ازت متنفره؟ خوب، لیام شد. #1 in highschool