•34•

262 56 28
                                    

_ هی هی یه لحظه صبر کن.

زین بین بوسه‌هاشون گفت و با فشار کمی که به قفسه سینه لیام وارد کرد بالاخره تونست اون رو یکم عقب بفرسته و نفس بگیره.

_ قراره سکس کنیم؟ الان و اینجا؟

درحالی که نفس نفس میزد گفت و یکی از دستاش رو پشت کمر خودش برد و به درخت پشتش تکیه داد. زیر نور کم ماه چهره لیام خیلی واضح نبود ولی میتونست قیافه گیج شده‌ش رو تشخیص بره.

_ راستش فکر میکردم قراره ببینیم چجوری پیش میره, ولی الان که پرسیدی عجیب شد.

"اره خودمم همین فکر رو میکنم" زین گفت و برای چند ثانیه کوتاه توی سکوت بهم خیره شدن.

_ پس سکس میکنیم؟

_ معلومه که اره.

زین گفت و دوباره به سمت لیام رفت تا به بوسه‌شون ادامه بدن. هوا سرد بود و وقتی دست لیام زیر هودیش رفت با حس گرمای دستش روی کمرش بین بوسه لبخند زد. شاید قرار نبود هیچ وقت اعتراف کنه ولی وقتی که لیام روی بدنش دست میکشید لذت بخش ترین احساس دنیا رو داشت.

با بلند شدن سر و صدا از سمت دیگه باغ این بار لیام بود که از زین جدا شد و قبل از اینکه چیزی بگه دستش رو روی بینیش گذاشت تا زین سکوت کنه. گوشاش رو تیز کرد و با شنیدن صدای ماشین و حرف زدن چند نفر که پدرش هم جزوشون بود اخم کرد.

"یعنی الان اومده؟" زیرلب و از خودش پرسید که باعث شد زین با دیدن حالتش یکم نگران بشه.

_ لیام چیزی شده؟

لیام با شنیدن صدای زین به سمتش برگشت و آب دهنش رو قورت داد.

_ نه چیزی نیست. مهمون پدرم اومده.

_ و این شخص کیه؟

لیام نفسش رو بیرون داد و بعد از چند ثانیه فکر کردن‌ گفت : یه چیزی رو داره که مال پدرم بودم، یجور میراث خانوادگی.

زین سر تکون داد و یکم کنجکاو شده بود که بدونه اون چیه.

_ فکر کنم‌ بهتر باشه ما هم بریم داخل، اگه... اگه مشکلی نداری.

زین نفسش رو بیرون داد و شونه بالا انداخت. مطمئن بود با وجود حواس پرتی لیام نمیتونستن ادامه بدن پس سر تکون داد و گفت : باشه بریم.

لیام لبخند کوچیکی زد و وقتی زین هم زمان باهاش شروع به قدم زدن کرد دستش رو پایین برد و انگشتاش رو بین انگشتای زین قفل کرد.

زین با اینکار لیام نتونست جلوی لبخند گنده‌ش رو بگیره ... "لی ... وقتایی که سعی میکنی رمانتیک باشی خیلی کیوت میشی" با چشمای قلب شده گفت و دستاش رو دور بازوی لیام حلقه کرد.

_ خوب حداقل یکیمون باید سعی کنه.

لیام با خنده گفت و زین چشماش رو ریز کرد‌

Você leu todos os capítulos publicados.

⏰ Última atualização: Mar 30, 2023 ⏰

Adicione esta história à sua Biblioteca e seja notificado quando novos capítulos chegarem!

upside down •ziam•Onde histórias criam vida. Descubra agora