19.Bamboo!

1.6K 155 884
                                    

Beautiful as you are ............................................❤..................

با حس حرکت و خیسی چیزی روی شکمش از عالم خواب به بیرون پرت شد اما هنوز هم انگار تو خلسه بود. اینبار با کشیده شدن زبون داغی روی سینه‌اش پلکهاش لرزیدن و حواسش متمرکز تر شد.

عطر آشنایی زیر دماغش پیچید و بلافاصله اون لمس های خیس که حالا سمت شکمش میرفتن و شناخت. با مکیده شدن قسمتی از وی لاینش نفسش تو سینه حبس شد اما بازم چشماشو باز نکرد.

دست زین لبه‌ی شلوارش نشست و اونو آهسته پایین داد، در حدی که چند سانت پایینش دیده شه. لبه‌ی چستیتی رو تکونی داد و زیرش رو بوسید.

لیام نفسش رو سنگین بیرون داد و پلکهاش و از هم باز کرد. سرش رو چرخوند و به زین که بین پاهاش بود نگاه کرد. بالا تنه‌اش لخت و هنوز شلوار شب قبل تنش بود. درست مثل لیام.

زین با دیدن چشمای نیمه باز، خمار و صد البته زیبای لیام لبخندی زد. با اینکه زیر چشماش به خاطر ریختن آرایشش سیاه شده بود اما هنوز زیبایی فوق العاده‌اش حفظ شده بود.

دستش رو بند شلوار لیام کرد و کامل از تو‌پاش درش آورد و روی زمین انداخت. چشمای لیام کمی بیشتر از هم باز شدن و منتظر موند تا ببینه زین میخواد کار رو چه جوری پیش ببره. اون واقعا هنوز درک درستی از اطرافش نداشت و انگار معلق بود و فقط میتونست تماشا کنه. سردرد خفیفی هم داشت و هنوز به یاد نمیاورد مربوط به چیه.

زین با همون لبخند سرش رو جلو تر کشید و بوسه‌ی خیسی به رون لیام زد و بعد گازی ازش گرفت. لیام ناخواسته تکونی به کمرش داد و باعث شد زین دستاشو دور روناش بپیچه و اونو نگه داره. بوسه‌هاشو روی پوست لیام ادامه داد و لیام هم دوباره چشماشو بست و اینبار با لذت نفس کشید.

زبون زین جلوتر رفت و کنار بند چستیتی رو لیس زد. بوسه‌ای از بین بند های چرمش روی دیک لیام گذاشت. کمرش رو صاف کرد و بین پاهای لیام نشست و خیره به چشماش کلید کوچیکی رو از تو جیبش درآورد و قفل چستیتی رو باز کرد و به آرومی بنداش رو از رو پاهای لیام کشید و درش آورد.

لیام با خیرگی نگاهش میکرد و آب دهنش رو قورت میداد. زین با نیشخندی دیک لیام رو به دست گرفت و لیام تازه متوجه شد که دستکش شب قبل تو یکی از دستای زینه و داره با همون دیکش رو لمس میکنه. ناخواسته آهی کشید و زین با لذت دیکش رو لمس کرد و دستش رو روش حرکت داد.

لبهاشو دوباره به بدن لیام چسبوند و آروم بوسیدش. هنوز روی رونهاش رد کام زین مونده بود و کسلی زیادی رو حس میکرد و‌کار زین فقط باعث میشد تا بیشتر از قبل وا بره.

زین همزمان با هندجابی که به لیام میداد آروم و پشت سر هم شکمش رو که با اون زنجیرا زیادی خواستنی شده بود میبوسید و لیام رو خمار تر از قبل میکرد.

My weakness {Z.M} Where stories live. Discover now