Don't be quick to say no......................................❤..
کتاب آخر رو هم تو قفسه گذاشت و با فشار دو انگشاش اونو داخل فرستاد و هم ردیف با بقیهی کتابا کرد.
آهی کشید و چرخید تا بالاخره بتونه وقت استراحتش رو با دوستش بگذرونه اما به محض چرخیدن با دو جفت چشم کهربایی مواجه شد که بهش زل زده بودن. شکه کمی عقب رفت و به اون مرد نگاه کرد. موهای فر خوردهاش با حالت قشنگی صورتش رو قاب گرفته بودن و چهرهاش واقعا زیبا بود!
پلک محکمی زد و تو جاش کمی جا به جا شد و آروم گفتن: سلام..اممم میتونم کمکتون کنم؟
مرد کمی به خودش اومد و دستپاچه دستش رو پشت گردنش کشید. نمیدونست باید بحثو چطور باز کنه!
لیام که تو فاصلهی دو متری اونا در حال مطالعهی رمان تازه منتشر شدهای بود با شنیدن صدای نایل بوک مارکی که به شکل یه خرگوش آبی رنگ بود رو لای صفحه گذاشت و بعد از بستنش چرخید. با دیدن مردی که مقابل نایل ایستاده بود ابروهاش بالا پریدن و به سرعت از جاش بلند شد.
با هیجان به سمتشون رفت و کنار دوستش ایستاد با ذوق دستش رو جلو برد و گفت+سلام آقای مندز...خدای من خیلی خوشحالم که میبینمتون! من یکی از طرفداراتونم!
اون مرد که انگار با همچین برخوردایی راحت تر بود لبخندی زد و بعد از فشردن دست لیام جواب داد
ش: سلام و خیلی ممنون که منو قابل دونستی!
نایل که هیچ ایدهای از مکالمهی بین اونا نداشت با سردرگمی گفت
ن: شما همو میشناسین؟
لیام چشم غرهای به نایل رفت و لبخند فیکی زد و آروم زمزمه کرد
+تو چیزی نگو فعلا...متاسفم دوستم زیاد اهل فیلم دیدن نیست!
جملهی دومش رو روبه مرد گفت و دوباره به نایل چپ چپ نگاه کرد که شونه بالا انداخت و چیزی نگفت میتونست بعدا از لیام بپرسه
مرد که تجربهای از حرف زدن با آدمایی که طرفدارش نیستن نداشت کمی هول شده بود. نفس عمیقی کشید و دستش رو به طرف نایل دراز کرد
ش: آم من شان هستم! شان مندز
نایل سری تکون داد و با اون مرد دست داد
ن: نایل هوران حالا بگین چه کمکی از دستم برمیاد؟ کتابی نیاز دارین؟
لیام که از این لحن عادی نایل کمی حرصی شد و انگشتشو توپهلوش فروکرد. نایل آخی گفت و همراه با کنار کشیدن پهلوشو مالید و با اخم به لیام توپید
ن: چته وحشی؟
لیام چشماشو چرخوند و با صدای آرومی که کاملا به گوش شان میرسید زمزمه کرد
+احمق این آقا بازیگره! خیلیم معروفه!
نایل با قیافهی پوکری رو به لیام گفت
YOU ARE READING
My weakness {Z.M}
Fanfiction-کاش میشد ازت بگذرم! +نمیتونی...نمیتونم! -چرا؟ +چون ما نقطه ضعف همیم! . . . ....ولی تو نقطه قوت منم هستی! Ziam💛❤