PART|1

8.7K 1.3K 127
                                    

زن با نگرانی پرسید:

+اما عزیزم تو مطمئنی این بهترین راهه؟

مرد آهی کشید:

_دیگه جز این راهی نیست این چیزیه که از پیش تعیین شده و دست ما نیست‌.

زن با ناراحتی دستش رو روی دهنش گذاشت:

+اما اگه متوجه بشه خیلی ناراحت میشه و ممکنه نبخشتمون

مرد سرشو تکون داد و دستشو دور شونه های همسرش حلقه کرد:

_مطمئنم اون بزرگ شده و درکمون میکنه که این کار به صلاح هممونه

___________________________________________

_دوباره

غرشی کرد و ایندفعه با سرعت بیشتری پرید و تونست مربیشو زمین بزنه‌.

_کارت خوب بود کوک از حالت گرگت خارج شو

نامجون در حالیکه کوک رو کنار میزد بلند شد و خاک لباساشو تکوند.

«چطور بودم هیونگ ؟»

جونگکوک در حالیکه تیشرتشو میپوشید گفت و بلند شد
نامجون لبخندی زد و گفت:

_پیشرفتت قابل تحسینه ممکنه چند وقت دیگه حتی از منم جلوتر بزنی

جونگکوک خنده ای کرد و آروم ضربه ای به پشت نامجون زد:

«اینطورم که میگی نیست »

نامجون شونه ای بالا انداخت:

_بهر حال از یه آلفای سلطنتی جز این انتظار نمیره.

جونگکوک میخواست جواب نامجون رو بده اما با دیدن خدمتکاری که بدو بدو سمتشون میومد حرفشو خورد .

«چیزی شده؟»
خدمتکار بعد از اینکه نفسی تازه کرد گفت:

+قربان پدرتون صداتون زدن و گفتن که با شما کار دارن

جونگکوک سرشو تکون داد :

«میتونی بری»

خدمتکار بعد از تعظیمی که کرد، رفت .

جونگکوک به طرف نامجون برگشت و گفت:

«خیلی خب هیونگ من باید برم ، بعدا میبینمت»

نامجون سرشو کمی خم کرد.

_بله آلفای جوان.

« مگه نگفتم با من رسمی نزن»

جونگکوک با دلخوری گفت.

نامجون تکخنده ای زد:

_خیلی خب باشه باشه

« من دیگه باید برم »

جونگوگ بعد از اینکه مشتشو به نامجون زد ازش جدا شد و به طرف عمارت بزرگشون رفت . آلفای سلطنتی به سمت اتاق کار پدرش رفت. میدونست هر وقت باهاش کاری داشته باشه اونجا میره .

MY MATE IS AN ALPHA || VKOOKWhere stories live. Discover now