PART|30

4.8K 873 152
                                    

«عصبانی ای؟»

جونگکوک گفت و به گرگش که گارد گرفته بود و غضبناک نگاهش میکرد نزدیک شد.

«آروم باش پسر،دلیلش چیه؟»

گرگ همونطور که میغرید نگاهش بین چشم ها  و شکم جونگکوک در حالا چرخش بود.

«دلیل خشمت بچه ای که تو وجود من قرار داره؟»

گرگ غرش بلندی کرد و دندوناشو به رخ کشید.

جونگکوک لبخند غمگینی زد و روی زمین کنار گرگ نشست.

«به خاطر همین جلوی  بروز احساستم بهش رو گرفتی؟یادت رفته این بچه منه؟»

گرگ با چهره خنثی نشست و به رو به روش خیره شد.

«چون که این بچه داخل وجود من رشد میکنه باید اینقدر خشمگین باشی؟اینکه این بچه داخل وجود من یا یک امگا به وجود بیاد چه تفاوتی داره؟ اینکار باعث میشه آلفا بودنم تغییر کنه؟»

بعد از چند دقیقه عذاب وجدان توی چشمای گرگ معلوم شد و همونطور که  با مظلومیت زوزه های آروم میکشید به طرف جونگگکوک رفت .

جونگکوک لبخندی زد و   همونطور که سر گرگ رو نوازش کرد و به شکمش نزدیک کرد.

«میتونی وجودشو حسش کنی؟»

_شت،جونگکوک بلند شو!

جونگکوک با  صدای داد بلندی شوکه چشماشو باز کرد و متوجه  شد که گردن تهیونگ بین دندوناش قرار داره. با نگرانی بلند شد و به تهیونگ که نفس نفس میزد و  دونه های عرق روی پیشونیش  برق میزدند نگاه کرد.

«لطفا نگو که الان یه آلفای اصیل زاده رو مارک کردم»

جونگکوک صورتشو تو دستاش پنهان کردن و با صدایی که  شرم داخلش موج میزد گفت.

_جونگکوک!

«حتما خیلی عصبانی شدی که بدون اجازه اینکارو کردم من واقعا معذرت میخواـ...»

_کوک!

تهیونگ ایندفعه با صدای بلند تر گفت و به سختی دستش تکیه گاهش کرد و بلند شد. به خاطر فشاری که  جونگکوک به سینش اوورده بود حس میکرد بخیه هاش دارن باز میشن.
پسر بزرگتر برای اینکه حس بد بیشتری بهش نده با پتو سعی کرد جلوی بدنشو بپوشونه و بعد از اون دستای جونگکوک رو گرفت و از روی صورتش جدا کرد.

_به من نگاه کن.

تهیونگ با صدای بمش گفت و جونگکوک بدون حرف بهش نگاه کرد.

تهیونگ با دیدن چشمای اشکی جونگکوک آهی کشید  و همونطور که اشکاشو پاک میکرد گفت:

_نمیدونم کی باهات بد رفتاری کردم و عصبانی شدم که اینطوری رفتار میکنی بیبی.

_نیازی نیست نگران باشی این یه مارک موقته کوک،این یه چیز عادیه که بین جفتا پیش میاد لازمی نیست اینقد عذاب وجدان بگیری.

MY MATE IS AN ALPHA || VKOOKWhere stories live. Discover now