+کارآگاه کیم بفرمایید داخل.
سریازی که اونجا بود گفت و در رو برای تهیونگ باز کرد.آلفای نعنایی وارد اتاق شد و با دیدن سرگرد سلام کرد و روی صندلی نشست. یک هفته از اون روز گذشته بود و زخم تهیونگ تا حدودی بسته و خوب شده بود و جای نگرانی نبود.
+معذرت میخوام که با وجود آسیبی که دیدید اینجا کشوندمتون کارآگاه ،ولی باید توی بازرسی که امروز قراره انجام بشه حضور داشته باشید.
_مشکلی نیست سرگرد.
+خوبه پس بهتره بریم.
سرگرد جانگ گفت و از روی صندلیش بلند شد و از اتاق خارج شد.تهیونگ هم به تبعیت از اون از اتاق خارج شد و به سمت اتاق بازرسی رفتن.
+تموم صداهارو با دقت ضبط کنید.
جانگ با تاکید گفت و همراه تهیونگ و چند نفر دیگه وارد اتاقک شیشه ای شدند.
+همه چیز آمادس؟
_بله
دو پلیسی که اونجا بودن همزمان باهم گفتند.
+خوبه بازرسی رو شروع میکنم،دستگاه رو روشن کنید.
بدن و دست و پای چانگ به صندلی قفل شده بود و دستگاهی که مثل یک نیم دایره فلزی بود به سرش وصل شده بود.
با روشن شدن دستگاه دست و پای چانگ سونگ شروع به لرزیدن کرد.
_اسمت چیه؟
+نام چانگ سونگ
_سن؟
+۳۵
_پدر و مادرت؟
+ندارم،مادرم موقع بدنیا اومدنم مرد و پدر پیرم توی هفت سالگی مرد بعد از اون به بهزیستی سپرده شدم.
سرگرد و سروان هان نگاهی بهم انداختن و سرشونو تکون دادن.این تیکه حرفش با حرف زیر دستش لی ووک شباهت داشت.
_اولین قتلت رو کی شروع کردی؟
+۲۰ژانویه ۲۰۱۸
چانگ سونگ با صدایی لرزون جواب میداد.
_هدفت از انجام این کار چی بود؟
+بِـ...بِـ...بخاطر او..الویا.
_اولویا؟اون کیه؟
+دو...دوست دخترم.
بدن چانگ وونگ به شدت سعی داشت مقابله کنه و خودشو از این وضعیت نجات بده.
_درجشو ببر بالاتر.
سرگرد با داد گفت و پلیسی که کنار دستگاه بود درجه دستگاهو بیشتر کرد.
_الویا بهت گفته بود اینکارو انجام بدی؟
+نه!خودم ...انجام دادم.
_چرا؟
سرگرد بعد از چک کردن ومطمئن از ظبط و نوشتن اعترافات ادامه داد.
YOU ARE READING
MY MATE IS AN ALPHA || VKOOK
Fanfiction«کامل شده» 🌕🐺خلاصه:همه ما ممکنه در طول عمرمون به غریبه هایی بربخوریم که بدون داشتن نیت خاصی شروع به کمک کردن به ما میکنن. اما چی میشه اگر یکی از اون غریبه ها در آینده کسی باشه که قراره عاشقش بشیم؟ دنیا همیشه طبق انتظارات ما جلو نمیره... 🌕🐺اسم فی...