PART|25

4.8K 855 79
                                    

_لعنت بهش!

مرد دادی زد و شیشه شراب رو به دیوار کوبید.

_باورم نمیشه یک امگای بدرد بخور پیدا نمیشه،تو این چند روز فقط با چند تا آشغال مواجه شدم که اگه بهشون دست بزنی همونجا پس میوفتن.به نظرت اولویای من این شکلی بود؟

مرد رو به زیر دستش که گوشه اتاق بود دادی زد و گفت که باعث شد شونه های زیر دستش برای لحظه ای بالا بپرن.

_نه قربان.

مرد تهدید آمیز و با لحن مست گفت:

_امشب تو میری،میری و بهترینشونو انتخاب میکنی و دفعه بعد خودم میام و چکش میکنم.این آخرین فرصتته،اگر بازم یکی از اون آشغالا رو بیاری مطمئن باش همونجا بدون شک میکشمت.فهمیدی؟

زیر دستش آب دهنشو بی صدا قورت داد و با صدایی که میشد لرزش رو توش حس کرد جواب داد:

_بله قربان.

_خوبه،حالا گمشو .

مرد گفت و جرعه ای دیگه از شرابش رو نوشید.

________________________

جیمین نگاهی به آینه انداخت و بعد از مرتب کردن موهاش از اتاق بیرون رفت.

نفس عمیقی کشید و گفت:

_بریم یونگ.

یونگی کلاه کاسکتشو سرش گذاشت و و یکی دیگرو مقابل جیمین گرفت.

_تو که فکر نمیکنی من میخوام اینو بذارم رو سرم؟میدونی چقدر طول کشید تا موهامو درست کنم؟

پسر بزرگتر بی توجه کلاهو بالا گرفت و سریع توی سر جیمین گذاشت و به سمت در رفت.

امگای پرتغالی  همون‌طور که مرتب نفس عمیق میکشید و زیر لب با خودش زمزمه میکرد آروم باشه، از خونه خارج شد و یونگی رو در حالیکه موتور رو روشن میکرد دید.

بدون اینکه چیزی بگه روی موتور نشست و دستاشو دور کمر دوست پسرش حلقه کرد.

تمام راه بینشون سکوت  عمیقی بود و هیچکدوم قادر به شکستنش نبودن.

جیمبن بعد از نگاهی که به اطرافش انداخت ، چند بار آروم روی شونه دوست پسرش زد.

+یونگی همینجا وایسا.

پسر بزرگتر بدون هیچ حرفی سرعت موتورو کم کرد و کنار کوچه ترمز کرد ، بعد از خاموش کردن موتور کلاهشو در اوورد و پیاده شد.

جیمین هم بعد از اون از موتور پایین اومد و بعد از در اووردن کلاه موهاشو مرتب کرد.

+بهتره از اینجا به بعدش رو تنهایی برم‌.

پسر کوچیکتر به خوبی میتونست رایحه تلخ شده دوست پسرش که از نگرانیش نشأت میگرفت رو حس کنه.برای همین بدون هیچ حرفی لبخند کوچیکی زد و دستاشو دور بدن پسر بزرگتر حلقه کرد.

MY MATE IS AN ALPHA || VKOOKWhere stories live. Discover now