black wolf |◇

1K 135 23
                                    

خبببب من یکی که نمیتونم تا فردا صبر کنم پس امروز بازم اپ میکنم تا اخر امروز شاید بیشترم اپ کردم😍
(یهو دیدین امروز تموم کردم)زر میزنم البته😂

.......................................

با دستمالی که  بقل میز بود خونی که روی دستش باقی مونده بودو پاک کرد فرد روبه روشو به دست بقیه سپرد و از اتاق اومد بیرون امروز بیشتر از  روزای دیگه خسته بود میخاست فقط بره‌ و بخوابه ولی با صدای هیونگش که صداش میزد راهشو به سمت سالن بزرگشون کج کرد

Kook.Pv

همینجوری که رو مبل لم میدادم به نامجونو جیهوپی که چپ چپ نگام میکردن نگاه کردم اروم گفتم:چیه حرف نمیزد منم زدمش چیکار میکردم
با شنیدن صدای شوگا سرمو سمتش کج کردم:کار درستی کردی کوک ما باید به جایگاهیی برسیم که از ترس وقتی مارو میبینن شجره نامشونم تعریف کنن
نامجون ابرویی بالا انداخت و گفت:تو حرف نزن تروخدا یونگی کار یادش نده
_هیونگ من بچه نیستم دیگه
جیهوپ که تا اون موقع ساکت بود گفت:خیله خب بسه حالا حرف زد یا نه
تک خنده ای کردم همینطور که سرمو به دسته مبل تکیه میدادم گفتم:میخواستی حرف نزنه وقتی انقدر کتک خورده... گفت اون پارک عوضی گفته محموله مارو بدزدن تا مارو بزنن زمین
چشام بسته بود ولی میتونستم صدای نیشخند شوگا هیونگ رو بشنوم:دیدی نامجون اون پارک عوضی با ما دشمنه صد بار گفتم از دستش خلاص شیم دیگه
÷فهمیدم یونگی ولی ما تنها نمیتونیم باهاش مقابله کنیم
هممون چند دیقه ساکت بودیم که با صدای جیهوپ همه نگاش کردیم:میتونیم کمک بگیریم
یه تای ابرومو دادم بالا پرسیدم:از کی اونوقت
جیهوپ ادامه داد:باند red blood رئیسشون یکی به اسمLm یکی از دوستام با اون کار میک....
قبل از اینکه حرفش تموم بشه نامجون وسط حرفش پرید:دیوونه شدی جیهوپ میدونی اون کیه اون باند باند خیلی قدرتمندیا اونا تو جایگاهین که یونگی میخاد برسه هرکی گیر اونا بیوفته بدون شکنجه شجره نامشم تعریف میکنه اونا با ما همکاری کنن..واقعا دیوونگیه
جبهوپ نگاه پوکری بهش انداخت:اروم باش نامجون یه چیزی میدونم که میگم دوستم یکی از زیر دستاشه باهاش حرف میزنه شاید کمک کنه من باهاش حرف میزنم
اون باند باند  قوی اگه جیهوپ یکیو تو اون باند میشناسه پس شاید واقعا شدنی باشه اگه اونا کمکمون کنن میتونیم خیلی راحت اون پارکو نابود کنیم مثل آب خوردن
خب اونا باند خطرناکی هم هستن تا حالا کسی چهره رئیس اونارو ندیده همینطور کل اداماشو تو هر مهمونی یا مبارزه ای همشون ماسک میزنن
واقعا خفنن هموشون لباسای قرمز میپوشن با ماسکای قرمز تا حالا یه بارم شکست نخوردن
اگه اونا کمک کنن عالی میشه
باصدای نامجون از افکارم بیرون اومدم:اه ببخشید حواسم نبود چی گفتی؟
اهی کشیدو گفت:میگم میاین بریم کافه لونا اونجا یه چیزی میخوریم از افکار بیخودم دور میشیم
گیج نگاش کردم:حالا چرا کافه لونا
قبل از اینکه نامجون چیزی بگه شوگا پرید وسط حرفش:یکی دل نامجونو اونجا برده
هممون باهم خندیدم که نامجون زد به بازوش:اهههه چی میگیییی اصلا اینطور نیست چرتو پرت نگو شوگا من با اون رابطه ای ندارم
شوگا خندهدای کرد:اره دیگه به خاطر همین همیشه از اونجا کیک میخریم
÷یااااااا خب کیکاشون خوشمزسسسس
*باشه باشه
منو جیهوپ که فقط داشتیم نگاشون میکردیمو میخندیدم راستش فکر بدی هم نبود یکم حال و هوامون عوض میشه

Hope for love♡ |KookvWhere stories live. Discover now