you are so hot |>_<

468 53 4
                                    

من اومدممممم خیله خب جدیدن نشستم خودم فیکمو خوندم و یاااااااااااا چقدر غلط املایی دارم 😐🤦‍♀️
به بزرگی خودتون ببخشید از الان سیع میکنم با دقت تر بنویسم😁💜

...............................

Jin.Pv

اروم سمت اشپز خونه رفتم تا کسی بیدار نشه دیروز واقعا روز سختی بود همه خسته بودن
نمیدونم چرا الان من بیدارم واقعا چرا باید بیدار بشم
تصمیم گرفتم صبحونه درست کنم لااقل اینجوری سرم گرم میشه
سمت یخچال رفتم خب حالا چی درست کنم در یخچالو باز کردم امممممم
با صدیایی از پشت سرم داد ارومی کشیدم:میخای چی درست کنی؟
دستمو گذاشتم رو قلبم بهش نگاه کردم:نامجون اگه قصد کشتمو داری راحت باش
خنده ای کرد:ببخشید
پوفی کردم:خیله خب حالا چرا بیدار شدی از دیروز خسته ای حتما برو بخواب
سری تکون داد:خوابم نمیاد تو میخای چی درست کنی
نگاهمو ازش گرفتمو دوباره به یخچال دادم:خب هنوز خودمم نمیدونم
دوباره بهش نگاه کردم که متوجه موهای خیسش شدم و حوله ای که دور گردنش بود خداااا این چیه دیگه اه چرا انقدر جذابه:جین فهمیدی چی گفتم
از افکارم در اومدم:ها....نه ببخشید چی گفتی
بهم نگاه کرد:میگم رامن و تخم مرغ درست کنیم
فکر بدی هم نیست:باشه ولی تو اشپزی بلدی
سرشو خاروند:بگی نگی کمکت میکنم دیگه
سری تکون دادمو ۱۰ تا تخم مرغ ۱۰ تا رامون برداشتیم :نامجون میتونی تخم مرغارو بپزی منم رامنو
سری تکون داد

........
خب میپرسین چی شد بزارین بگم من نامجونو فرستادم میزو بچینه تا بیشتر از این خودشو نابود نکنه اول که با مایتابه خودشو سوزوند
بعد با چاغو دستشو برید و از اونطرف دوتا کاسرو انداخت شیکوند اومد جمعشون کنه زد دستشو برید
منم فرستادمش بره میزو بچینه
راستش خیلی کیوته از اونور خیلی هاته ادم نمیدونی به کودوم شخصیتش جذب بشه
ظرف های رامنو رو میز چیدیم:نامجونا اگه خودتو نمیکشی برو رفیقاتو بیدار کن
با قیافه درهم بهم نگاه کرد:ااااااا جیننن مسخره نکن
سیع کردم خندمو بخورم:باشه باشه برو
سری تکون داد
منم به سمت اتاق تهیونگو جیمین رفتم اروم درو باز کردم مثل کوآلا بهم چسبیدن اینا باز اروم کنارشون نشستم:پسرا پاشین بیاین یه چیزی بخورین زودباشین
تهیونگ تکون ریزی خورد و بلند شد :ته جیمینم بیاریا
از اتاق رفتم بیرون سمت اتاق شیارا رفتم اومدم در بزنم که در باز شد :عا جین چیزی شده
سرمو تکون دادم:نه صبحونه درست کرده بودم اومدم بیدارت کنم
×اهان باشه ببینم چی درست کردی چه بویی راه انداختیا
با خنده بهش نگاه کردم:بجنب
دوتاییمون رفتیم پایین سر میز نشستیمو منتظر بقیه شدیم
که در خونه باز شد و فلیکس و جیهوپ اومدن تو :وا شما کجا بودین
فیلیکس بهمون نگاه کرد :رفتیم یکم دویدیم واوو جین چی درست کردییی
جفتشون اومدن نشستن

..........

Namj.Pv

بعد تشکر از جین همه سمت کارای خودشون رفتن
الان قرار بود چی بشه هیچییی نمیدونم الان باید چیکار کنم
با صدای داد شیارا سمتش برگشتم:چی داری واسه خودت میگییی یعنی چی به عمارت حمله کردننننن کیی...کی به خودش جرعت داده هان
......
×پسر پارک....اون کیه دیگه
......
تک خنده ای کرد:واسم پیغام گذاشته
......
×الان میام اونجا به نفعته همه چیز تمیز شده باشه نمیخام وقتی میرسم با جنازه روبه رو بشم
گوشی رو با حرص قطع کردو به طرف دیوار پرت کرد به مکس نگاه کرد:تو میدونستی پارک یه پسر داره حالا هم انگار میخاد انتقام باباشو بگیره چنتا از بچه هارو کشته کلی خون خوک ریخته وسط حیاط عمارت
مکس با بهت بهش نگاه میکرد که ادامه داد:همین الان منو تو میریم عمارت
وسط حرفشوح پریدم:منم میام این به ما هم مربوطه
سرشو تکون داد

....
همینطوری که وارد عمارت میشدیم به شیارا نگاه کردم البته الان ال ام بود ماسکی که داده بودم زده بودم
یکی از افرادش اومد سمتش و نامه ای رو داد دست مکس اونم شروع کرد به خوندن:های ال ام من پارک تمینم پسر پارک هیون همون که زدی کشتیش خب فکر کنم واضحه اومدم انتقام بگیرم ولی از تو نه من اون گرگای سیاهو میخام چون اخرین چیزی که پدرم میخاست نابودی اونا بود تو اونارو به من میدی منم از تو میگذرم البته الان حتما میخندی میگی این پسره حتما نمیدونه من کیم ولی باید بهت بگم خوب میدونم تو کی هستی و چقدر قوی هستی ولی بزار بهت بگم اگه طرف گرگای سیاه باشی یه طرف تویی یه طرف کل گروه های مافیا چون همشون خاستار نابودی گرگای سیاهن پس انتخاب کن ال ام من واقعا طرفدارم بای قلب انگشتی
همینحوری به شیارا نگاه میکردم الان باید انتخاب میکرد یا نابودی خودش یا ما با صداش از افکارم در اومدم:من قرار نیست اونارو بهش بدم مکس باید اماده جنگ باشیم یه جنگ بزرگ
بهش نگاه کردم:لازم نیست به خاطر ما این کارو بکنی
بهم نگاه کرد:به خاطر شما انجام نمیدم به خاطر برادرام انجام میدم به خاطر تهیونگ انجام میدم چون معلومه به جونگکوک وابسته شده
سری تکون دادم:ولی داریم راجب کل باندای مافیا حرف میزنیم اونا خیلی قوی میشن
نفس عمیقی کشید:افراد تو افراد من شما ها هم باید کامل اموزش ببینین همینطور جین و جیمینو تهیونگ نمیخاستم هیچوقت اونارو وارد این کارا کنم ولی الان دیگه لازمه از خودشون دفاع کنن
به مکس نگاه کرد ادامه داد:اینجا بمون همرو اماده کن
مکس سری تکون داد
همراه شیارا سوار موتورش شدیم سمت عمارت خودش رفتیم
این واقعا خیلی سخته اگه بخایم بجنگیم باید خیلی قوی باشیم
من باید بتونم از جین مواظبت کنم تا بهم اعتماد کنه وگرنه برای چی باید با من وارد رابطه بشه باید بتونم توجهشو جلب کنم اون واقعا تنها چیزیه که بهش فکر میکنم

................
Nirvix 💖

سیع کردم کمتر غلط املایی داشته باشه🤦‍♀️😐
این پارت نامجینم واسه نامجین شیپر دو اتیشه ای که تازه داره فیکو میخونه نوشتم🥰🥺💜
اگه خاستین ووت بدین و کامت بزارین🥺💜

ا

Hope for love♡ |KookvМесто, где живут истории. Откройте их для себя