Im your men*.*

274 38 5
                                    

و نیرویکس اینجاست با تاسف فراوانننننننن
اکانت پریده بوخودااااا(از اینم نگذریم که مبایلمم سوخت هییییی)

..............

Teah.pv

در اتاقو باز کردیم و اول من وارد شدم میخاستم ببینم کوکم اومده یا نه که با شدد با دیوار کوبیده شدم هینی از روی ترس کشیدم:یاااااا چیکار میکنی
با چشای درشت به کوکی که منو بین دیوارو خودش حبص کرده بود نگاه کردم:امشب میخام تورو داشته باشم تمام و کمال برای خودم
با حرفش گر کرفتن گونه هامو حس کردم ولی لرز بدی به جونم افتاد
اینجوری نیست که بترسم من اینو میخام خیلی زیاد میخام اون مال من باشه میخام حسش کنم
ولی تا حالا این کارو نکردم به خاطر همین یه ترس کوچیک تو وجودم بود
به چشمایی که منتظر اجازه من بود نگاه کردم
این چیزی بود که خودمم میخاستمش پس خودم شروعش میکنم
دستمو سمت گردش بردم به سمت خودم کشیدم لباکو محم به لباش کوبیدم بوسه ارومی رو شروع کردم
بعد چند ثانیه کوکم شروع به همکاری کرد و بوسرو کنترل کرد هر لحظه بدنامون داغ تر میشد اینو میتونستم حتی از رو لباس هم حس کنم
بدون قطع کردم بوسه سمت تخت حرکت کردیم
با قطع یهویی بوسه به جونگکوک نگاه کردم
با یه نیشخند بهم نگاه میکرد تو یه حرکت لباسشو در اورد و من فقط به عضله های شکمش نگاه میکردم:دوست داری لمسش کنی؟
با سوال یهویش هم خجالت کشیدم هم قبول کردم
سمتم اومد اروم رو تخت هلم داد خودشم روم خیمه زد اروم دستمو گرفت روی عضله هاش حرکت داد و خودش دستمو ول کرد بهم خیره شد متقابلا به چشماش نگاه کردم نزدیکم شدو بوسه دیگه ای رو شروع کرد اندفه خشن تر از قبل ..جاهامونو عوض کردیم من رو پاش نشتم پاهامو اطرافش گذاشتم بهم کمک کرد لباسمو در بیارم و دوباره روم خیمه زد لباشو به گوشم چشبوند و زم زمه کرد:اگه نمیخای این اخرین فرصته ته ته
بدم داغ تر شده بود :من عقب نمیکشم جئون
لبخندی زد شروع کرد به بوسیدن کردم مک های اروم میزد :اههه..کوک
از کردم پایین رفت شروع کرد به مک زدم نیپلام صدام دیگه تحد کنترل من نبود.
پایین تر رفت و شلوارمو همراه باکسرم در اورد
با باد سردی که بهم خورد پاهامو جمع کردم
جونگکوکم شلوارو باکسرشو در اورد و دوباره روم خیمه زد بوسه رو شروع کرد دستمو دور گردش حلقه کردم بیشتر به خودم چسبوندمش میخاستم بیشتر حسش کنم بوسرو قطع کرد از جیب ساک بسته لوپی در اورد تک خنده ای کردم:ببینم اماده اومده بودی
متقابلا خندید:نمیخاستم درد بکشی
با حرفش اب دهنمو نامحسوس قورت دادم
سمتم اومد مقداری از لوپ رو رو دستش ریخت با حس چیز سردی روی ورودیم لرزش خفیفی کردم :فقط یکم درد داره تحمل کن
سری تکون دادم با ورود اولین انگشتش نفسمو رها کردم سیع کردم اروم باشه با وارد شدن انگشت دومش اه غلیظی کشیدم پشت سر هم با انگشتاش ضربه میزد و قیچی وار حرکتش میداد
با لذتی که تو بدم پخش شد اه بلندی کشیدم کوک انگشتشو ازم خارج کرد اروم روم خم شد:اماده ای
سرمو به نشونه مثبت تکون دادم عضوشو رو ورودیم تنظیم کرد و با یه حرکت واردم شد نفسم حبس شد و ناخونامو به شونش فشار دادم:صبر میکنم هر وقت بگی حرکت میکنم
یکم که عادت کردم ارم لب زدم:حر.کت..کن
شروع کرد ه ضربه زدن بعد چندتا ضربه دوباره لذتی توی تمام بدنم پیچید:آهههه...کوک..همو..
تک خنده ای کرد:پیداش کردم
ضربه هاشو روی همون نقطع تنظیم کردم و محک ضربه میزد با اخرین ضربه هر دومون ارضا شدیم
کنارم روی تخت خوابید منو کشید توی بقلش:دوست دارم تهیونگ خیلی دوست دارم
متقابل بقلش کردم:منم دوست دارم....

........
:من میخام برم حموم
لبخندی زدو براید استایل بلندم کرد دستامو دور گردنش باهم وارد حموم شدیم منو اروم توی وان گذاشت و اب ولرمو باز کرد خودشم جولوم نشت لبخند ملیحی زد:کوکی
بهم نگاه کرد :قول بده اتفاقی برات نیوفته باشه؟من نمیخام از دست بدمت
اروم کشیدم تو بغلش :من ولت نمیکنم ته بهت قول میدم
لبخندی بهش زدم:قول؟
تک خنده ای کرد:قول
بوسه ارومی روی لبام زد سرشو توی موهام فرو کرد

Kook.PV

به چهره خوابش نگاه کردم اروم گونشو نوازش کردم .....متاسفم تهیونگ متاسفم که قولی دادم که نمیتونم بهش عمل کنم خیلی دلم میخاد پیشت بمونم نزارم یه لحظه هم تنها بمونی ولی نه انقدر احمقم که تو خطر بندازمت نه جرعت ول کردنتو دارم فقط میتونم امیدوار باشم که اخر این نقشه باهم باشیم بدون هیچ دشمنی
بوسه نرمی روی لباش زدم نگاهی به ساعت انداختم ۷رو نشون میداد از رو تخت اومدم پایین شلوار چرم مشکی و کت چرممو پوشیدم ماسکی که شیارا داده بودم روی صورتم تنظیم کردم روی کاغذ چیزی که میخاستمو نوشتم کنار تخت گذاشتم برای بار اخر نگاهمو به تهیونگ دادم سیع کردم جزع به جزع صورتش یادم بمونه
اروم در اتاقو بستم از پله ها رفتم پایین بقیه هم دم در بودن به قیافه یونگی و نامجون نگاه کردم دست کمی از من نداشتن اونا هم از کسایی که تازه پیدا کردم جدا شدن اروم به شونشون زدم همراه سمت شیارا برگشتم:پس کیارا
بهم نگاه کرد:نمیاد . .یه نفر باید پیش پسرا باشه
سری تکون دادم
سمت ماشینا حرکت کردیم و سوار شدیم و سمت عمارت اون رییس بزرگ راه افتادیم
این یه اتقامه انتقام چیزایی که ازم گرفتی و کسایی که میخای ازم بگیری
قبلا فقط برای خانوادم بود ولی الان....برای محافظت از کسیه که الان قلبم دستشه
کسی کع جونمو واسش میدم بدون هیچ درنگی نمیزارم بهش دست بزنی حتی اگه دیگه منی پیشش نباشه
به یونگی نگاه کردم:به جیمین گفتی ؟
بهم نگاه کرد:چیو
تک خنده ای کردم:کاماننن این شانس اخر بود بهش نگفتی دوسش داری؟
با نگاه غمگینی بهم نگاه کرد:از خدافظی خوشم نمیاد برمیگردم برمیگردیم
سرمو تکون دادم:برمیگردیم
امیدوارم


__________Nirvix___________

سلاممممم دوبارع خاکک تو سرم اسمات نوشتن چقدر سختههههههههه دیگه اگه ایرادی داشت به خوبی خودتون ببخشید اولی بار بود😫
بازم مثل قدیما اگع خاستین ووت بدین دوستون دارم منتظر نظراتون هستم💜🤗😇

Hope for love♡ |KookvDonde viven las historias. Descúbrelo ahora