I like you to |♡

356 46 12
                                    

من اومدمممممم ببخشید دیروز نتونستم بزارم واقعا دستم بند بود خبببب از فردا که مدارس باز میشه امیدوارم مشکل برام درست نکنه برای روند اپ کردنم خب بریم سر مهمونی💜🥺

............................................

Taeh.Pv

با توقف شدم ماشین پیاده شدیم کنار جیمین وایسادم که جونگکوک اینا هم از ماشین پیاده شدن ماسکاشونو برداشته بودن
با رسیدن نونا اومد سمتمون جولومون وایساد:خیله خب حواساتونو جنع کنین خیلی مواظب باشین
سری تکون دادیمو به سمت عمارت بزرگی که اونجا بود راه افتادیم از باغ بزرگ رد شدیم بیشتر شبیه قصره نگهبانا با دیدن ما درو باز کردن اول نونا بعد منو جیمین کنارش و جینو و فیلیک و مکس پشت سر ما وارد شدن(مثل چیدمان بولینگ😂👌)سر و صدا ها با داخل شدن ما خاموش شدن همه جا ساکت بود
که پسری به طرفمون اومد:عاااا ال ام خوش اومدی منتظرت بودم من پارک تمینم
دستشو سمت نونا دراز کرد نونا نیم نگاهی به دستش انداخت و بعد به چشماش نگاه کرد:پس تو کسی هستی که حیاطمو خون مالی کردی
چشام درشت شد اون بوددددددد :درسته ولی دستم خسته شد نمیخای دست بدی
نونا تک ختده ای کرد و مچشو گرفت اورد بالا دستشو جولوی صورتش نگه داشت :من با کسایی که دستشون با خون خوک کثیف شده باشه دست نمیدم
و دستشو ول کرد پسره نگاهی بهش کردو خندید:خیله خب باشه حالا که اومدین مهمونی ولی متاسفم که نمیتونی تو بخش روئسا باشی میدونی که الان طرف اون گرگای البته گرگ که....
خندید و حرفشو ادامهداد:بگذریم میتونین همینجا وایسین
با چشمای درشت شده نگاش کردم دهنم زیر ماسک باز بود خوبه ماسک داشتم
پسره رفت برگشتم به نونا نگاه کردم
نونا سمت یکی از میزا رفت که چند نفر دورش بودن:میرین یا گردنتونو بشکنم
همشون با حرفی که نونا زد با نگاهی ترسیده از میز دور شدن ما رفتیم سمت میز تازه متوجه جونگکوک اینایی ه تمام مدت پشت سرمون بودن شدم اونا همراه ما دور میز نشستن
نامجون اروم جولو اومدو گفت:واقعا متاسفم اینا همش به خاطر ماعه
نونا میخاست چیزی بگه که با صدای یه پسره چشاشو با حرص بست:عاااااااا ال ام اینجاییی انتظار داشتم بیای اون بالا
نونا روم چشماشو باز کردو سمت پسره برگشت:میدونی بیشتر از همه از چی بدم میاد جکس
پسره که تازه فهمیدم اسمش جکس بود با نگاهی سوالی به نونا نگا کرد
نونا ادامه داد:از کسایی که وقتی یه چیزیو میدونن بازم میپرسن
جکس تک خنده ای کرد:بازم باورم نمیشه برای اینا خودتو از ما جدا کردی لااقل اینجوری نابود کردنت راحت تره چون اون سگای ولگرد تورو پایین میکشن اونا حتی نمیتونن اسم واقعیشونو مخفی نگه دارن مگه نه کیم نامجون
هممون غیر از نونا با چشمای درشت شده نگاش کردیم اون...اون...اسمشونو میدونه اگه بلاییی سرشون بیاره چی اگه بلایی سر جونگکوک بیاره چی
نونا خنده عصبی کردو گفت:فکر نکن جادوری کردی و فهمیدی وقتی یه جاسوس توی باندم گذاشته بودی
اندفه جکس بود که چشمای درشت به نونا نگاه کرد نونا ادامه داد:چی شدددد ...فکر کردی من خرم جکس که نمیفهمم تو باندم جاسوس دارم هنوز خونه نرفتی نه ...برو و ببینش
جکس اروم گفت:تو واقعا قوی هستی ال ام واقعا حیفه با از این اماتورا شریک بشی
نونا برگشت و نشست:میدونی یه وقتایی اماتورا قوی تر از حرفه ای ها هستن جکس ...میتونی بری
با رفتن جکس به بقیه نگاه کردم نگاه جونگکوک و نامجون هیونگ خیلی ناراحت بود و نگاه بقیه گیج بود سمت نونا برگشتم:اون کی بود اسم نامجون هیونگو چجوری میدونست
نونا بهم نگاه کرد:جکس رئیس یکی دیگه از باندای قدرت مند اسم باندشم قدرته یدونه جاسوس توی باند من فرستاده بود از اونجا اسماتونو فهمیده
سراشونو تکون دادن دوباره پرسیدم:اتفاقی که براشون نمیوفته که نه
نونا میخاست حرف بزنه که صدای توی فضا پیچید هممون به اون پره تمین که الان پشت میکروفون بود نگاه کردیم:سلامم سلام خیلی خوش اومدین همه باید منو بشناسید نه برای کسایی که نمیشناسن من پارک تمین پسر پارک هیون هستم رئیس جدید باند پدرم من هستم ما امشب اینجاییم تا در مورد یکی از باندای جدید حرف بزنیم باند black wolf که انگار تو کار خیلیا هم دخالت کردن راستش بیشتر روئسا موافق نابودیشون هستن ولی یکی از روئسا مخالفت کرده و امشب اون اینجا طرف اوناست خانوم ال ام رئیس باند red blood
صدای هم همه همه بلند شد که پره ادامه داد:الان حتما همتون میپرسین حالا چیکار میکنیم بزارین من بهتون بگم خب ما بازم اون گرگارو نابود میکنیم با نقطه ضعف یکیشون این فرد
عکسی پشتش ظاهر شد....این...منمممممم خدایا جونگکوک بلند شد و وایساد با خشم به تمین نگاه کرد تمین تک خنده ای کرد ادامه داد:درسته نقطه ضعف همین گرگ سیاهمون اقای جی کی درسته به خاطر این فرد زمینو زمانو نابود میکنی مگه نه ...و حالا فرض کن که ما این فردو گرفتیم ....اها محل کارش و خونشم که میدونیم کافه خوبی هم داره کافه لونا درست میگم
با بهت بهش نگاه کردم میخاست چیزی بگه که نونا توی ثانیه ای برگشت یکی از کارتاشو درست سمت تمین پرت کرد دقیقا از کنار گوشش رد شد روی صفحه ای عکی من بود فرود اومد
پسره با بهت نگاه کرد فیلیکس و مکس و نونا سمت اون استیج رفتن نونا با گرفتن دست فیلیک بالا استیج رفت و میکروفونو از تمین گرفت:تو خیلی شجاعی ولی باید یاد بگیری داری کیو تهدید میکنی پدرت هم به خاطر همین کشتم
دستشو سمت عکس من نشونو گرفت و ادامه داد:این پسری که تو عکس میبینی برادر منه پارک تمین و حای جرعت نکن بهش دست بزنی
تمین با چشمای درشت به نونا نگاه کرد نونا میکروفنو انداختو کمد پایین به میز رسید:میریم زودباشین دیگه نمیتونیم بمونیم
ههمون بلند شدیم ولی تا خاستیم از در خارج بشیم صدای شلیک اومد
هممون تو بهت بودیم با صدای جونگکوک از بهت در اکمدم با ترس بهش نگاه کردم دستشو به پهلوش گرفته بود و لباسش کامل قرمز بود با ترس سمتش رفتم:خدای من کوکیی خوبی منو ببین
با داد نونا تو جام لرزیدم:ببرینش تو ماشین زود باشین راه بیوفتین برییییییننننن
بهش نگاه کردم:تو چییی
بهم نگاه کرد:من میام مکس برین زود باشین
دست جونگکوکو گرفتیمو سمت ماشین بردیم منم همراش تو ماشین اونا نشستم فیلیکس درو بشه سمت مکس برگشت:من با موتور میرم میارمش سریع برین
مکس سری تکون داد و مکس سمت ماشین قرمز رفتو سوار شد نامجونم دنبالش راه افتاد به جونگکوک نگاه کرم چشاش نیمه باز بود:ته...م..من...م.می....میخاستم.. یه ....چیزی...ب...به..بهت...بگم
اشک تو چشمام جمع شده و قلبم تیر کشید:هیچی نگو کوکی بهت فشار میاد حرف نزن
بهم نگاه کرد:من...دوست دارم
نتونستم جولوی اشکامو بگیرم گونه هامو خیس کردن:نه...نهههه تو نمیتونی...تو نمیتونی ...نمیتونی ......نباید بمیری ....لطفا تنهام نزار
دشتاشو روی گونه هام گذاشت این حسی که الان داشتم فقط یه معنی داشت و ممکن بود دیگه نتونم بهش بگم:کوکی منم......دوست دارم ...منم ازت خوشم میاد ...لطفا‌....تنهام نزار
لبخند محوی زدو بهم نگاه کردم اروم چشماشو بست
با بهت بهش نگاه کردم:نه...نهههههههه....کوکیییی....چشماتو باز کن خواهش میکنم....منو تنها نزار...لطفا نرووووو....تو لعنتی نمیتونی فقط یه بار بهم بگی منو دوست داری.... ولم نکن لطفا
با صدای نامجون بهش نگاه کردم:اروم باش ته داریم میرسیم اروم باش
به نامجون نگاه کردمو سرمو تکون دادم
دستمو سمت قلبش بردم با تپش ارومی که داشت یکم خیالم راحت شد



.................................
Nirvix 🪐☀️

خب اینم از اینن🥺😂
چه اعتراف تلخی شد یهو😂😂😂
کوکی تیر خورد خدااااااا دخترمو فیلیکس چی شدنننننننن ایییی(مثلا نمیدونم)💜😂
اگه دوست داشتین ووت و کامنت بزارین💜🥺

Hope for love♡ |KookvOù les histoires vivent. Découvrez maintenant