خب بریم واسه اعتراف یا نه🥺😂✊
اگه غلط املایی داشتم نادیده بگیرید لطفا💜................................
Kook.Pv
با چیزایی که چند ساعت قبل دیدم اشنایی داشتم و خودمو بعضی از اون شکنجه هارو انجام دادم ولی وقتی به چشم ترسناکی شیارارو دیدم واقعا باورم نمیشد اون همون دختر دیروزی باشه
همه این چیزا تقصیر من بود من اگه سمت تهیونگ نمیرفتم هیچ کودوم از این اتفاقا نمیوفتاد
من دوباره دارم همه چیزمو از دست میدم
ولی اینبار نه ......این بار نمیزارم هیچیزیو ازم بگیرین هم هیونگام هم تهیونگو نمیزارم ازم بگیرینشون
تهیونگ الان بخشی از قلبم شده و من دیگه نمیتونم از خودم دورش کنم باید از همون اول سمتش نمیرفتم ولی الان دیگه دیره الان دیگه مال منی کیم تهیونگ
سمت اتاقش رفتم در زدم با شنیدن صداش وارد شدم و به جیمینی که کنارش نشسته بود نگاه کردم :اوه جونگکوک چیزی شده
سرمو تکون دادم:نه ولی باید راجب چیزی باهات حرف بزنم تنهایی
به جیمین نگاه کردم که با چشمای ریز شده نگام میکرد:اووکییی پس من میرم پیش شوگا
جیمین رفت بیرون بهم اشاره کرد کنارش بشینم
روبه روش نشستم:چی شده
نفس عمیقی کشیدم:ازت خوشم میاد
با چشای درشت شده نگام کرد:چ...چی..هاننن
تو چشماش نگاه کردم با صدای بلنتری گفتم:من از تو خوشم میاد میدونم عجیبه ولی حس خاصتی بهت دارم و میخام مال من باشی میخام مواظبت باشم و نزارم دیگه یه خشم روت بیوفته من.....کیم تهیونگ من میخام دوست پسرت باشم
بهش نگاه کردم از صورتش نمیشد هیچی فهمید یعنی الان ردم میکنه یا یکی میزنه تو گوشم عالی میشه اونوقت همه جا میگن رئیس ماف........
با برخورد لباش با لبام شوک بهم وارد شد با و با مکی که از لب پایینم زد شوک دومم بهم وارد شد
ازم جدا شدو بهم نگاه کرد میخاست حرف بزنه که در با شتاب باز شد دوتامون تو جامون پریدیم
(بر خر مگس معرکه لعنت واقعا😂)
به جیهوپی که بهمون نگاه میگرد نگاه کردیم:بیاین اتاق جلسه شی....یعنی ال ام کارمون داره بجنبین
هر دومون بلند شدیم فوشی زیر لب به جیهوپ دادم به تهیونگ نگاه کردم که چشاشو ازم دزدیدو سریع ماسکشو زدو دوید بیرون تک خنده ای کردم :کیوت
با صدایی که از پشت سرم اومد دومتر پریدم:کیو میگی ؟..کی کیوته؟
برگشتم :شوگا هیونگ میخای منو سکته بده دیگه
نیشخندی زدو گفت:با تهیونگ چی گفتین تو اتاق
با بهت بهش نگاه کردم:جیمین بهت گفت ...شما ها باهمین
نگاشو ازم دزدید:اهم....ال ام کارمون داره بدو
خنده ای کردم:فکر نکن منو پیچوندی هیونگ
سمت اتاق ال ام رفتیم وارد شدیم همه اونجا بودن و ایستاده بودن ماهم کنارشون وایسادیم
شیارا جولومون وایساد:خیله خب اوضاع خوب نیست ما به یه مهمونی دعوت شدیم واسه معامله فکر میکنم این یه تله باشه فکر میکنمم که نه مطمننم ولی به خاطر اینکه اونا بفهمن شماها بامتین میاین اوکی شدین شما ۳تا هم به عنوان افراد من میاین تو خونه بمونین خیلی ریسک داره
هممون سری تکون دادیم که ادامه داد:لباساتون توی اتاقاتونه هممون سری تکون دادیمو رفتیم بیرون
میخاستم برم پیش تهیونگ اما شوگا منو با خودش کشوند تو اتاق با غر بهش نگاه کردم:هیونگ من کار دارم
بهم نگاه کرد:الان نه کوک وضعیت خوب نیست الانم بازد اماده بشی زود باش
YOU ARE READING
Hope for love♡ |Kookv
Random*پایان یافته* امید برای عشق کاپل:کوکوی،یونمین،نامجین،هوسوکم هست اون وسطا به یکی میدم پسرمو حالا ژانر:رومس،مافیایی،اسمات،کمدی نویسنده: nirvix(نیرویکس) خلاصه: تهیونگ پسری که با دوتا از دوستای صمیمیش یه کافه(lona) رو اداره میکنن اون روز هم تا وسطاش مثل...