خب من این اول حرف بزنم یا نزنم؟😂🤞
....................................
Jimi.Pv
چند ساعتی از وقتی وارد عمارت شدیم میگذشت و همه مشغول یه کاری بود جیهوپ با فیلیکس حرف میزد نونا با اون پسره نامجون حرف میزد جونگکوک به یجا ذول زده بودو جینم پیش تهیونگ بود
منو این رد گربه نما تو سال نشستیم هر از گاهی نگاهی بهم میندازیم:تو تمیخای حرفی بزنی پیشی
با کلمه پیشی سرشو بالا گرفت:به من نگو پیشی تو خودت شبیه موچی میمونی
با پرویی گفتم:خب تو اسمتو بهم نگفتی
ابروشو بالا انداخت:شوگا
مثل خودش ابرومو بالا انداختم:جیمین
سرشو تکون داد:دقیقا چه نسبتی با ال ام دارین
بهشت ناه کردم:نسبت خواستی نداریم مثل خواهرمون میمونه اون ناجی ماست
با چشای درشت سرشو تکون داد
ادامه دادم:ولی کوچیک تر بودیم مارو نجات داد بهمون زندگی داد نونایی که من میشناسم ال امی نیست که تو میشناسی
سرس تکون داد:اوهوم فهمیدم دوست دختر داری
با سوال یهویش جا خوردم:ها....خ.خب نه
ابروشو بالا انداخت:دوست پسر داری پس
به بینیم چینی دادم:نه ندارم
ادامه داد:خب نمیخای پیدا کنی
دودیقه همینجوری بهش نگاه کردم قلبم اومده بود تو دهنم الان این میخاد در خواست بده به من:رک و پوسکنده میگم من از تو خوشم میاد نه اینکه بگم عاشقت شدم ولی از اون روز تو کافه به دلم نشستی و حس خوبی بهت دارم حالا هم که گیر این ماجرا افتادینو ینا پس بهت پیشنهاد میدم دوست پسرم باش
همیتجوری با چشای گرد شده بهش نگاه کردم:ولی نو تو همو نمیشناسیم
سرشو تکون داد:خب اشنا میشیم برای همین دارم پیشنهاد میدم من ادمی نیستم که احساساتمو بیان کنم پس الان که دارم میگم بدون برام خیلی سخته
تو قلبم احساسه ذوق کردم انگار پروانه ها دارن خودشونو به قلبم میکوبن ادامه داد:خب قبول میکنه باهم اشنا بشیم
سرمو به نشونه مثبت تکون دادم:اره قبول میکنم و لبخندی بهش زدم :چند سالته موچی
ابرومو بالا انداختم:۲۳ تو چی پیشی
با چشای ریز شده بهم نگاه کرد:۲۵ تو خیلی پروییا یهو دیدی تنبیهت کردم
با حرفش حس کردم گونه هام قرمز شدن به سمت دیگه این نگاه کردم ولی صدای خنده هاش اومد
پیشی عوضی
خب ....عوضی بود ....ولی کیوتم هست
با بیرون اومدن نونا و نامجون از اتاق کار ههمون بلند شدیم نونا گفت:خیله خب ما حرف زدیم تو عمارت من میمونیم تا امنیتو درست کنم
با گیجی بهش نگا کردم که شوگا گفت:یعتی همه اینجا میمونیم
نونا نوچ ارومی گفت:نه شما تو عمارت لی شیارا میمونین
اندفه جونگکوک پرسید:کی هست این لی شیارا
منو جینو تهیونگ تک خنده ای کردیم که نظراشون سمتمون جلب شد که نونا گفت:وقتی رسیدین میفهمین من با نامجونم حرف زدم به شما هم میگم هر اتفاقی تو اون عمارت افتاد هر چیزی دیدین قرار نیست به بیرون درز پسدا کنه من به شما اعتماد کردم پس اعتمادمو نشکونین اوکی؟
همشون سرس تکون دادنو دوباره سمت ون رفتیم
خب ما میدوتستیم جا میریم و من بی صبرانه منتظر دیدن دوباره اون عمارت بودم
عمارتا دقیقا مثل شخصیت نونان عمارت ال ام کاملا دارکه یکم ترسناک و خیلی بی روح
VOUS LISEZ
Hope for love♡ |Kookv
Aléatoire*پایان یافته* امید برای عشق کاپل:کوکوی،یونمین،نامجین،هوسوکم هست اون وسطا به یکی میدم پسرمو حالا ژانر:رومس،مافیایی،اسمات،کمدی نویسنده: nirvix(نیرویکس) خلاصه: تهیونگ پسری که با دوتا از دوستای صمیمیش یه کافه(lona) رو اداره میکنن اون روز هم تا وسطاش مثل...