من اومدمممممم تولدممهههههه هورااااااا🥰🥺
تولد جیمینم هستتتت 🥰🥺💜
ببخشید نبودم....................................
Kook.Pv
خب وقتی گفت خالی کردن خودمون انتظار داشتم بریم بوکسی چیزی کار کنیم نه بیایم تیر اندازی تازه اونم با کارت بهش نگاه کردم:خب جانگکوک تو اولین نفری هستی که میخام کار با کارام رو بهش یاد بدم
بهش نگاه کردم:ولی این خیلی سخته ال ام من نمیتونم
بهم نگاه کرد:جونگکوک ما الان کجاییم؟
با شک بهش نگاه کردم:تو ..عمارت دوم تو حیاط دیگه
بهنم نگاه کرد و دوتا دستاشو زد بهم:دقیقااا عمارت دوم پس اینجا بهم بگو شیارا چون تویی نونا هم میتونی صدام کنی
لبخند کمرنگی زدمو سرمو تکون دادم ادامه داد:و یه چیز دیگه تو هر کاری که بخای میتونی بکنی بی خودی نگو نمیتونم
خنده ای کردم اومد سمتم یکی از کارتارو داد دستم سبک بودن با لبه های تیز مطمنن مخصوص بودن:خب منم تورو کوک صدا میزنم پس ..کوک خوب گوش کن و خوب نگاه کن اینجوی بین انگشت اشتارت و انگشت وسطت نگهش دار دستاتو صاف رو به جولو نگه دار و نشونه بگیر ..چون کارت سبکه باید روی باد تمرکز کنی ولی مهم ترین چیز هدفته باید رو هدف متمرکز بشی فکر کن هدفت دشمنته و اگه نزنیش عزیز ترین کسی که داری رو از دست میدی ارنجتو خم کن با با سرعت صافش کن همینطور که ارنج صاف میشه کارتو پرتاب کن این کارارو ند انجام بده مثل من
کارتی که دستش بودو پرتاب کرد و دقیقا به وسط هدف خورد
همون کارایی که گفت رو انجام دادم و پرتش کردم ولی به طور ضایعی دور خودش چرخید افتاد زمین
با شرمندگی لبخندی زدمو به شیارا نگاه کردم :اشکال نداره با تمرین درست میشه فعلا بیا با همون اسلحه کار کنیم فعلا فقط هدف تخلیه عصبانیتمونه
سری تکون دادمو یکی از اسلحه های روی میزو برداشتم
خب من توی نشونه گیری ماهرم و مشکلی باهاش ندارم همرو پشت سر هم شلیک کردم همش به هدف خورد
با نگاه پیروزمندانه ای به شیارا نگاه کردم:افرین نشونه گیریت خوبه فقط رو پرتابت باید کار کرد خوبه کارم کمتر شد
باهم زدیم زیر خنده باورم نمیشه این همون دختری که همه ازش میترسن و واقعا هم نیست چون با دختر دیروزی خیلی فرق داره
یکمی که گذشت دوباره به حرف اومد:خب تو با تهیونگ الان رابطه دارین درسته
بهش نگاه کردم الان چی بگم :امم..خب..اره هستیم
سری تکون داد:میدونی من مشکلی ندارم ...ولی این خیلی خطرناکه ....تو باید مواظبش باشی....من از وقتی اوردمشون پیش خودم اصلا نزاشتم توی این کارا باشن....ولی خب الان وارد شدن و راه برگشتی نیست
بهش نگاه کردم:درسته من الان حتی حاضر از انتقامم بگذرم ولی اون اسیبی نبینه
لبخندی زد:هی ...ما انتقاممونو میگیریم فقط یکم کمک لازم داریم و باید بریم دیدن کیارا
بهش نگاه کردم:کیارا خواهرته اینو فهمیدم ولی کجاس
لبخندش به نشخند تبدیل شد:ایتالیا...............................
Jimin.pv
با حس سنگینی روی سینم چشامو باز کردم با یه مشت موی مواجه شدم
چرا اینجا خوابیده ...دستمو لای موهاش فرو بردم اروم نوازشش کردم
تکون خود و سرشو بلند کرد بهم نگاه کرد:بیدار شدی
سری تکون دادم:هوم..تو چرا اینجا خوابیدی
خودشو بالا کشیدو روم خیمه زد با بهت بهش نگاه میکردم:خاستم تو بغل تو بخوابم بدت میاد؟
با تخسی گفتو بهم نگاه کردم
قلبم تند تند به سینم میکوبید خدایا این چرا اینجوری میکنه :ن..نه..چرا بدم بیاد
خنده ای کردو بلند شد:باید اماده بشیم قراره بریم ایتالیا تا حالا رفتی؟
بهش نگاه کردم:خب نه من جاهای زیادی نرفتم
سرشو تکون داد:از این به بعد همجا میبرمت
بدون حرف دیگه ای از اتاق رفت بیرون
همینجوری به در خیره بودم الان چی گفت ...یعنی الان واقعا میخاد منو همه جا ببره
با صدای در از افکارم بیرون اومدم
تهیونگ داخل شد و درو بست اومد کنارم رو تخت نشست:جیمین خسته شدم
بهش نگاه کردم:چی شده ته ته بهم بگو
قطره اشکی از گوشه چشمش چکید که سریع سمتم کشیدمشو بغلش کردم:اینا...ای...اینا..برای من خیلی زیاده...من خسته شدم ...نمیخام اینجوری باشه من نمیخام تا اخر عمرم فراری باشم
اروم نوازشش کردم:هی اروم باش همه چی درست میشه قرار نیست تا اخرش فراری باشیم شیارا همچین اجازه ای نمیده میدونی که
سرشو تکون داد:میدونم...از یه طرف من دیگه نمیتونم جونگکوکو ول کنم انگار بهش پیوند خوردم
لبخند زدم:این عالیه ته تو عاشق شدی و این بهترین حس دنیاس حتی اگه همه بگن عشق درد داره اما هنوزم قشنگه کسی که عشقو درک نکرده نصف زندگیشو از دست داده ...عشق همیشه قشنگه
با حس اینکه اروم شده از خودم جداش کردم به صورتش که حالا قرمز شده بود نگاه کردم:ببین ته ما بلاخره داریم میریم خارج از کره ببین جنبه های مثبت هم داره پس به اینا فکر کن
سرس تکون داد
اروم رو تخت دراز کشیدیم همینجوری به سقف خیره موندم ...خودم با چیزایی که گفتم موافقم؟
اصلا میشه اینجوری زندگی کرد؟
هر روز کلی ادم دور و ورت بمیرن و برات مهم نباشه مگه میشه اخه
هنوز صحنه هایی که نونا اون ادمارو کشت یادمه ..اگه نونا غش نمیکردن اون موقع برام وحشتناک ترین ادم زمین میشد...مطمنم این اتفاق میوفتاد من اون دختری که اونجا ۵ نفرو کشتو نمیشناختم ...ولی دختری که برامو داستان زندگیشو تعریف کردو میشناختم
حرفای فیلیکس درست بود واقعی بودن
شیارا واقعا دوتا شخصیت داره
اینجا یه باتلاقه و ما هر روز داریم بیشتر توش غرق میشیم سیع میکنیم روحیمونو نگه داریم ولی هر روز سخت تر میشه
به تهیونگ غرق خواب نگاه کردم از روی تخت پاشدم سمت کمدا رفتم دوتا چمدون برداشتم تا لباسامونو جمع کنم
تهیونگ خستس منم بودم خسته میشدم نمیگم نیستم ولی تهیونگ به شیارا بیشتر وابستس و برای اون این اتفاقا سخت تره به خاطر همین گذاشتم استراحت کنه تا حالش بهتر بشه
چندتا لباس برداشتم برای خودمو ته ته گذاشتم ساکارو بستمو کنار در گذاشتمشون دوباره رو تخت ولو شدم امیدوارم همه چی خوب بشه..............................
Nirvix 🌛ببخشید اگه کوتاهههه
بریم برای ایتالیاااا و دیدن کیارااااا🥺🥰
کیارا قراره با جیهوپ کاپل بشن🥺😍
اگه دوست داشتین ووت و کامنت بزارین بوس بهتون تولد جیمینیمونههه💜🥺
وادپد قاطی کرده چرااااااا من این پارتو دو روزه اپ کردممممممم
BẠN ĐANG ĐỌC
Hope for love♡ |Kookv
Ngẫu nhiên*پایان یافته* امید برای عشق کاپل:کوکوی،یونمین،نامجین،هوسوکم هست اون وسطا به یکی میدم پسرمو حالا ژانر:رومس،مافیایی،اسمات،کمدی نویسنده: nirvix(نیرویکس) خلاصه: تهیونگ پسری که با دوتا از دوستای صمیمیش یه کافه(lona) رو اداره میکنن اون روز هم تا وسطاش مثل...