Italia|;)

248 37 0
                                    

《《پارت قبلی رو بخونید》》
انگار برای کسی نرفته بود پارت قبلی😐🤦‍♀️
در هر صورت بزن بریم پارت جدید

............................

Taeh.Pv

اروم چشامو باز کردم برای واضح شدن اطراف چند بار پلک زدم همینجوری که چشامو میمالیدم رو تخت نشستم چند دیقه طول کشید تا یادم بیاد چش شده
به جیمینی که اون طرف تخت خواب بود نگاه کردم چشم با دوتا ساکی که دم در بود افتاد
ای خدا این کل دیشبو نخوابیده ساک جفتمونو جمع کرده ...لخند کوچیکی زدم اگه جیمینو نداشتم چیکار میکردم حتما الان خستس
اروم از رو تخت بلند شدم رفتم بیرون
همینجوری که از پله ها میومدم پایین اینور اونورم دید میزدم انگار کسی بیدار نشده هنوز
یدفه پام به پام گیر کرد ‌‌‌‌...خدارو شکر قبل از اینکه کله پا بشم نرده کنار پلرو گرفتم ..هوففففف
حالا شلو پل نشم خوبه (انتظار صحنه کیلیشه کیدراما داشتم از خودم ولی.‌‌😂👌)
درو باز کردمو ....بارون میاد ...الان واقعا دلم همچین هوایی میخاست ...ادما وقتی خسته میشن به چیزی نیاز دارن که بهشون ارامش بده ..و خب برای من بارون‌اون چیزه
از پله ها رفتم پایین و وسط حیاط وایسادم...
قطره های بارون به صورتم میخورد اروم چشامو بستم سرمو سمت اسمون گرفتم ....میخاستم قطره هارو بیشتر حس کنم ...صداشو بیشتر بشنوم
چند دیقه ای زیر بارون موندم احساس رما میکردم ولی کیه که اهمیت بده چون من نمیدم حتی اگه سرما بخورم مجبور باشم چند روز رو تخت بخوابم
این لحظرو ول نمیکنم
با حلقه شدم دستای کسی دور کمرم تو جام پریدم
با صدایی که شنیدم یکم اروم شدم:وایسادی زیر بارون سرما میخوری
ضربه ای به دستش زدم:یاااا کوکی نمیگی سکته میکنم اینجوری میای
تک خنده ای کردو سرشو گذاشت رو شونم:سرما میخوری بیا بریم داخل
سرمو به سرش تکیه دادم:نمیخام بارونو دوست دارم بهم ارامش میده
سمتش برگشتم به چشماش نگاه کردم:میدونی تا الان فقط بارون بود که بهم ارامش میداد به خاطر همین دوسش دارم
اروم تیکه ای از موهام که روی صورتم افتاده بودو کنار زد:ولی واسه من چیزه نبوده البته تا الان الان تو بهم ارامش میدی تهیونگ
به چشماش نگاه کردم وسط سرما چرا یهو گرمم شد الان اخه بهش نگاه کردم موهایی که الان خیس بودن قطره هایی که از موهاش روی بینیش میوفتاد به جذابیتش اضافه کرده بود این ادم خیلی خوب دل میبره سمتم خم شد لباشو روی لبام قرار داد
گرمی که یهو سراسر بدن حس کردم ارامش بیشتری داشت
چشامو بستم گذاشتم فقط از این لحظه لذت ببرم
مک ارومی به لب پایینیش زدم ازش جدا شدم
بهم نگاه کرد بوسه سریعی رو بینیم گذاشت که لبخندی رو لبام شکل گرفت:خیلی دوست دارم
بهش نگاه کردم:منم همینطور ولی باعث میشی قلبم منفجر بشه
تک خنده ای کرد گفت:پس تا منفجر نشده بیا بریم تو
سرمو تکون دادم همراهش داخل رفتیم

..................

بلاخره داشتیم راه میوفتادیم سوار ماشینا شدیم سمت فرودگاه راه افتادیم
بزارین همینجاااا بگم من میخاستم با کوکی تو یه ماشین باشم.....ولی این جیمینه خر نذاشت و الان با خودشو جین هیونگ فیلیکس و مکس تو یه ماشینیم اره من همونم که صبح داشتم برای وجود جیمین خداروشکر میکردم ولی الان در حال حاضر میخام سر به تنش نباش اصلانم دو قطبی نیستم(ام خب 😐)
با رسیدن به فرودگاه از افکارم در اومدم
با بهت به هواپیما رو به روم نگاه میکردم به بقیه نگاه کردم انگار اونا هم تو بهتن با صدای نونا بهش نگاه کردم:خوردینش دیگه بسه بیاین برین بالا
خب خیلی خوشکل بود قرمز و مشکی داخلشم همین طرح رو داشت یه مبل چهار نفره داخل بود با چنتا مبل تک نفره که رو به روی هم بودن

Hope for love♡ |KookvWhere stories live. Discover now