18

447 31 7
                                    

سلاااااااااااااااااااام از این هفته 사랑 چهارشنبه ها اپ میشه و بغییه ی بوکا رو هم تو توضیحاتشون نوشتم🤗
سخنرانی بچه هام و دیدید؟ احساس مادری و دارم که بچه هاش پروفوسورا گرفتن😭(هرچند این خیلی فراطر از پروفوسورا بود)و خب این تازه اولشه😏
به هر حال اومدم تبریک بگم کلا یادم رفت🤭تبریک بهتون ارمی✨
توجه داشته باشید که هیچ کدوم از گروه ها ، سازمان ها ، افراد و مکان های خاص نام برده وجود خارجی ندارند!
اینم از پارت هجدهم امیدوارم دوستش داشته باشید🤗
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
جیمین روی  نیمکت گوشه ی باغ نشسته بود و به یونگی که سیگار میکشید نگاه میکرد اما تمام ذهنش پیش تنبیهی بود که هوسوک براش در نظر میگرفت.

جانگ هوسوک: معروف بهWorld shine(درخشش جهانی ، ورلد شاین)،25 ساله، استاد اناتومی مهربون و خوش خنده ی آکادمی Beast Shot و همینطور رئیس و شکنجه گر یکی از پر طرفدارترین شو ها دارک وب یعنی Rainbow death(مرگ رنگین‌کمانی) که درتی انجلز یکی از بهترین گروه...

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

جانگ هوسوک:
معروف بهWorld shine(درخشش جهانی ، ورلد شاین)،25 ساله، استاد اناتومی مهربون و خوش خنده ی آکادمی Beast Shot و همینطور رئیس و شکنجه گر یکی از پر طرفدارترین شو ها دارک وب یعنی Rainbow death(مرگ رنگین‌کمانی) که درتی انجلز یکی از بهترین گروه های این شو هستن با توجه به ترک ا/ت میشه گفت بودن البته ا/ت هنوز به صورت سولو تو این شو مشغول کار هست ،ددی و مستر جیمین ، خییییلی ادم سوییت و مهربونی هست و شکنجه هاش واقعاً روحیه اورن استودیوی خودش شبیه ی برنامه کودک برای بچه های بین دو تا هشت ساله و خیلی رنگی و نورانیه و صد البته تمیز چون بعضی وقتا که بیبی کیوتش دچار لیتل اسپیس میشه دوست داره به اونجا برن و هوپی دلش نمیخواد جیمینی مریض بشه ، ولی با تمام این ها وقتایی که جیمین کار بدی میکرد هوسوک واقعا ناراحت میشد و اون روی مسترش و برای جیمین به نمایش میذاشت و اگر جیمین وسط این تنبیهات تو لیتل اسپیس میرفت هوسوک جوری تغییر میکرد که اگر شخص دیگه ای اونجا میبود فکر میکرد دوقطبی داره ولی اون فقط عاشق اونم خیییلی عاشق.

توی هتل اتاقی که کوک و ته توشن

++++++++++++++++++++++

گوش کوک و ول کرد و به جای دندوناش روی اون گوشت سفید نگاه کرد و خیلی خشک لب زد:«تا من میام شلوار و باکسرت و دراوردی و روی تخت سمت راست به شکم دراز کشیدی ، مفهومه؟»
کوک با لکنت گفت:«ب..بله..ددی.»
تهیونگ از اتاق خارج شد و به اتاقی که چمدونا توش بود و نامجونم توش خواب بود رفت ، نامی بیچاره همش تو خواب جین و صدا میکرد و میگفت که چقدر دوستش داره.
از تو جیب عقب چمدونش شلاق سیاه چرمی و برداشت که سر هر رشتش گل رز قرمزی داشت لبخندی زد.

  به اتاق روبه رو رفت کوک همون‌طور که ته بهش گفته بود بدون باکسر و شلوار اما همچنان با تیشرت به شکم روی تخت سمت راستی دراز کشیده بود و پاهاش که از پایین تخت اویزون بودن کمی میلرزید

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

  به اتاق روبه رو رفت کوک همون‌طور که ته بهش گفته بود بدون باکسر و شلوار اما همچنان با تیشرت به شکم روی تخت سمت راستی دراز کشیده بود و پاهاش که از پایین تخت اویزون بودن کمی میلرزید.
تهیونگ:«خب بد بانی می‌ خوام پاهات و تکون ندی ، به ازای هر تکونی که به پا های کوچولوت میدی سه تا ضربه اضافه میگیری‍..»
کوک هول گفت:«بله ددی.»
تهیونگ شلاق و بالا برد و ضربه ی نیمه محکمی به ساق پای چپ کوک زد که پاش پرید و ته چون هنوز کار اصلی و شروع نکرده بود نادیدش گرفت و با تأسف گفت:«اه کوکی چندبار بهت گفتم وسط حرف بزرگترا نپری؟»
کوک کمی مکث کرد تا از تموم شدن حرف ته مطمئن بشه بعد با لحن پشیمون گفت:«ببخشید ددی.»
ته هومی گفت و به حرفاش ادامه داد:«ازت میخوام تمام ضربات و اتفاقاتی که بین تو و چیمی تو این دعوا افتاد و بهم بگی هم اونایی که زدی هم اونایی که خوردی. باشه؟»
کوک:«چشم ددی.»
ته:«خوبه ، شروع کن.»
کوک:« اول جیمین کلید و از دستم قاپی‍ اییییی»
جملش تموم نشد بود که ته نیشگون محکمی از جای ضربه ی شلاق گرفت و خونسرد گفت:«ادامه بده بانی ، متوقف نشو.»
کوک سریع خودش و جم و جور کرد و ادامه داد:«چشم ددی ببخشید. بعد من بهش گفتم که اینجا اتاق ما و ا/ت نونا و یونگی هیونگه ، اخه نونا همیشه من و موقع خواب بغل میکنه ولی اون گفت که اون و هوسوک هیونگ می خوان اینجا بمونن منم هلش دادم‍.....»
نفسش  چند ثانیه ای از درد شلاق حبس شد و دوباره ادامه داد.

هوسوک:
با دست چپم دست ا/ت و محکم گرفته بودم با دست راستم کیسه ی خریدا که اونقدرا هم سنگین نبود و نگه داشته بودم.
بالاخرهبه هتل رسیدیم وارد باغ شدیم که جیمین و دیدم که گوشه ی باغ نشسته بود ، با دیدن من از جاش پرید و دوید تو هتل فهمیدم ی گندی زده ا/ت کیسه رو از گرفت و منم دویدم پشتش و صدای خنده ی ا/ت و شنیدم احتمالا هنوز یونگی و ندیده.
•••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••••
توجه داشته باشید که هیچ کدوم از گروه ها ، سازمان ها ، افراد و مکان های خاص نام برده وجود خارجی ندارند!
خب امیدوارم دوست داشته باشیدش🙂
دوست دارم نظرات و پیشنهاداتون و باهام در میون بذارید و اگر درباره ی وانشاتا و توییتای توی Havig World هم ایده ای دارید خیلی خوشحالم میکنید بهم بگید. و اگر می خواید اپیزود شکنجه یا اسمات بگید تو خصوصی بهم بگید ممنون میشم.
Havig Love you all 🥰



사랑Where stories live. Discover now