•32•

1.7K 417 538
                                    

متاسفانه برخلاف میلمون و به دلیل بی‌توجهی زیاد شما قراره شرط کامنت داشته باشیم. هر قسمت میانگین 140-150 ووت داره اما کامنت‌ها...

شرط کامنت: 200

***

این قسمت:
صداهای پس زمینه
.
.
.


ه

ری و لویی به محض اینکه در رو باز کردند با چشم‌های گرد بقیه مواجه شدند. زین لبخند رضایتی روی صورتش بود و خرسند به نظر می‌رسید. بر خلاف بقیه که با چشم‌های گرد، ورود هری و لویی که دست‌هاشون توی هم قفل بود رو نگاه می‌کردند، به نظر نمی‌اومد که زین با دیدن هری متعجب شده باشه.

همه کارآموزها سرشون رو خم کردند و چند نفر با گفتن 'آلفا استایلز' احترامشون رو ابراز کردند. لویی به خاطر احساس ناکافی بودنِ ناگهانی‌ای که بهش دست داد، دستش رو از دست هری بیرون کشید. هنوز به رفتار مردم وقتی که اطراف هری بودند، عادت نکرده بود.

"خب، افسر کارستون کجاست؟" زین پرسید اما واضحا می‌دونست که اون مرد اون نزدیکی‌ها نیست.

لویی شونه‌ای بالا انداخت و تلاش کرد تا نیشخندش رو کنترل کنه. "آخرین باری که دیدمش توی کافی شاپ جنی داشت دنبالتون می‌گشت." زین با صدای بلندی خندید.

وقتی که لویی نگاهش رو به سمت گروه کارآموزان برگردوند، کریس رو دید که داشت سرش رو تکون می‌داد و فکش رو به هم فشرده بود. زین با دیدن مسیر نگاه لویی، اون پسر رو خطاب قرار داد.

"چیزی می‌خوای بگی کریس؟"

سکوت آزاردهنده‌ای به وجود اومد. کریس دندون‌هاش رو بهم فشرد و به طور واضحی برای جواب دادن به سوال زین مردد بود، اما بالاخره حرفش رو زد. "مشخصه! همه قطعا به این موضوع فکر کردن! اون تقلب کرده! امکان نداره که افسر کارستون از یه امگا شکست بخوره... اوه نه... در واقع، نه هر امگایی... یه ولگرد!"

لویی می‌تونست امواج خشم رو به وضوح از طریق پیوندشون احساس کنه، قبل از اینکه هری با خشونت یقه‌ی کریس رو بگیره."همین الان عذرخواهی کن!" صدای هری بیشتر از اینکه انسانی باشه، به گرگش شباهت داشت و لرزی به تن لویی انداخت.

لویی تلاش کرد تا نیمه‌ی گمشده‌اش رو از کریس جدا کنه تا از صدمه‌های احتمالی جلوگیری کنه. کریس گرگ بزرگی نبود و خشم هری که با قدرت توی پیوند بینشون در جریان بود، باعث می‌شد احساسات لویی بهم بریزه. متاسفانه خود کریس هم کمکی به وضعیتش نمی‌کرد... پوزخندی روی لبش بود، انگار که کنترل شرایط توی دستش بود. در حینی که لویی در تلاش بود تا با تمام قدرتش هری رو عقب بکشه، هری با دیدن پوزخند کریس، لویی رو به راحتی به عقب هُل داد. چشم‌های لویی گرد شد.

Rogue [L.S]Onde histórias criam vida. Descubra agora