چی میشه اگ چشماتو برای یک لحظه ببندی و وقتی ک باز کردی ببینی ک دیگه اون آدم قبلی نیستی خودتو داخل ی مرداب بدبختی پیدا کنی ک هرچی دست و پا میزنی و تلاش میکنی نتونی از اون تو در بیای اره من جئون جونگ کوکم پسر هیفده ساله ای ک هنوز مشخص نشده ک ی اومگا، بیتا یا ی الفاعه کسی ک بعد از ی چشم بهم زدن کل زندگیش عوض شد،با اینکه هنوز هیجده سالم نشده ولی میتونم حدس بزنم که مثل مادرم یه اومگام اخه کدوم الفایی پیدا میشه که ی بدن نحیف و کمر باریک داشته باشه در کنارش ی سلیقه دخترونه داشته باشه و عاشق رنگ صورتی باشه! و بوی توت فرنگی و وانیل بده؟!
هیچکس، هیچ آلفایی پیدا نمیشه که همچین چیزایی و دوست داشته باشه یا همچین بوی شیرینی بده. دو ماه دیگ هیجده سالم میشه و میتونم ببینم که ی اومگام بالاخره یا ی الفا و البته از این وضعیتی که هیچکس بهم کار نمیده در میام، الان هم کار پاره وقت دارم ولی دستمزد هیچکدومشون بالا نیست و من حتی بعضی از تایم ها نمیتونم شکم خودمو سیر کنم چون باید پول اجاره خونه و بدم،ولی از شناس بدم این موقع از تابستون و این گرما مریض شدم و نتونستم سرکار برم! صاحب کارم هم بهم دستمزدم و نداده چون نتونستم با وجود مریضیم به سر کار برم ؛ البته خانم لی مقداری پول بهم دادن و منو به اینکه هنوز آدم های مهربون و خوبی پیدا میشه تو این دنیا امیدوار کردن!
الان تنها ترسم اینه که صاحاب خونم منو از این سر پناهگاهی که دارم هم بیرون کنه،یک هفته مونده تا زمانی ک باید اجاره خونه رو بدم باید ی کار پاره وقت دیگه هم پیدا کنم که کنار کافه خانوم لی که کار میکنم اونجا هم برم، از فردا دنبالش میگردم.
...........
YOU ARE READING
ℙ𝕒𝕣𝕗𝕦𝕞 ℝ𝕠𝕤𝕖 𝔹𝕝𝕒𝕟𝕔𝕙𝕖༆🤍⛓️
Fanfictionجئون جونگکوک بچه ای که از وقتی به دنیا اومد کسی اونو نخواست و تنهایی بزرگ شد، چی میشه اگه تو اوج بدبختی هاش ی آلفا پیدا بشه که جفتش باشه؟! سرنوشت اونا قراره چجوری پیش بره؟! ژانر: امگاورس، امپرگ، رومنس، ملودرام، فلاف، انگست، اسمات، اسلایسآفلایف،...