part19

1.1K 116 11
                                    

قبل شروع ووت یادت نره توت فرنگی🍓✨
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡

[Friday, 9 p.m, Writer's]

دو ساعتی از رفتن بقیه گذشته بود و تهیونگ هنوز خبری از بکهیون نداشت

آوردن جیهون مدتی طول می‌کشید و همینطور رفتن چانیول به شرکت و گشتن همه مدارک به این زدیا تموم نمیشد

تهیونگ همچنان هر پنج دیقه یبار به بکهیون میزد تا از بفهمه چه اتفاقی داره میفته 
اما خب مشخصا، هیچ پاسخی نصیبش نمیشد

جونگکوک از موقع رفتن جیمین توی اتاقش بود
جو بدی احساس می‌کرد و با خودش فکر کرده بود بهتره توی اتاق بمونه

درحالی که تو تختش دراز کشیده بود و همینطوری تو اینرنت چرخ میزد، چشمش به ساعت خورد که خیلی از وقت شام گذشته بود

خانم کیم برای وقت گذروندن با همسرش، مرخصی گرفته بود و به جونگکوک گفته بود برای سالگرد ازدواجشون میخوان به رستوران شیکی همین اطراف برن

قطعا تهیونگ آدمی نبود که چند دیقه دیگه صداش کنه تا بره پایین و با میز پر شمع و استیکِ دستپخت خودش روبه‌رو بشه
پس باید خودش دست به کار میشد

گوشیشو به شارژ زد تا تو این مدت شارژ بشه و از اتاق بیرون رفت

خونه زیادی ساکت و دلگیر بود
به راه پله که رسید، مکث کرد
شاید بهتر بود اول با تهیونگ صحبت میکرد؟

ترس پنهانی از تهیونگِ عصبانی داشت اما از طرفی هم نگرانش بود و میخواست تنها کاری که از دستش برمیاد، یعنی دلداری دادنش رو انجام بده

تصمیم نهایی رو گرفت و سمت در اتاق تهیونگ راهی شد
آروم و همچنان با تردید کوچیکی، در زد
چند ثانیه بعد، تهیونگ درو باز کرد و با چهره‌ای جدی روبروش ظاهر شد

کوک آب دهنشو قورت داد و سعی کرد صحنه‌ی داد زدن احتمالی آلفا رو از ذهنش بیرون کنه

+ میگم...گرسنت نیست؟

البته قصد مزاحمت نداشتم فقط خانم کیم بیرونه و گفتم شاید گرسنه باشی و از اونجایی که سرت شلوغه نتونی چیزی درست کنی پس شاید بهتر باشه من ی چیزی درست کنم که یوقت دوتامون از گشنگی نمیریم و بعدش....

تند تند بدون اینکه به حالت چهره تهیونگ دقت کنه توضیح داد
اما تهیونگ مثل همیشه وسط حرفش پرید

- سفارش میدم. بیا تو

جونگکوک از لحن عادی تعجب کرد و به آلفا نگاه کرد
حالت صورتش هم عادی بود و حتی بنظر میومد داره سعی میکنه به این حالت جونگکوک نخنده
جونگکوک "اوه"ی گفت

نمیدونست چرا انتظار داشت تهیونگ سرش داد بزنه که چرا مزاحمم شدی
بهرحال الان که خبری نبود

ℙ𝕒𝕣𝕗𝕦𝕞 ℝ𝕠𝕤𝕖 𝔹𝕝𝕒𝕟𝕔𝕙𝕖༆🤍⛓️Where stories live. Discover now