فردا صبح ساعت پنج و نیم...
بیدار شدم و سمت حمام رفتم تا بتونم قبل رفتن و پیدا کردن کار حمام کرده باشم و بو ندم!
باکسر سفید و لباس های روشنمو روی تختم گذاشتم و حوله کوچیکی برداشتم و سمت حمام راه افتادم حوله رو آویزون کردم و رفتم زیر دوش آب وایستادم و دوش آبو باز کردم ولی همین ک بازم کردم جیغم رفت هوا! اخه آب اون لعنتی سرد بود! دوباره آبگرم کن خراب شده باورم نمیشه تازه درستش کرده بودم!
بعد پنج دقیقه هرجور ک بودش خودمو با اون آب سرد شستم و اومدم بیرون و لباس هایی که رو تخت گذاشته بودم تا بپوشم و برداشتم و پوشیدم، حوله ای رو موهام انداختم و سمت آشپزخونه رفتم تا ببینم چیزی برای خوردن پیدا میکنم یا نه!
در کابینت و باز کردم و از خوش شانسیم فقد دوتا بسته نودل باقی مونده بود، یکی از بسته هارو برداشتم و ظرفی که روی اُپِن بود و برداشتم و زیر شیر آب گرفتم و بعد از اینک پر شد روی اجاق گازی گذاشتمش و منتظر موندم تا اینکه آبش کمی گرم بشه.
+اگه نتونم امروز کاری پیدا کنم چی میشه؟! هرجوری که شده باید کار پیدا کنم! تمامی مغازه هایی ک تو این محله نیاز به شاگرد و کارگر داشتن و رفتم ولی اونها یا بهم گفتن که هنوز بچم و نمیتونن بهم کار بدن یا اینکه گفتن مناسب این کار نیستم و اونها به ی آلفا یا بتا نیاز دارن که قدرت بدنی بالایی داشته باشن! تازه حتی حقوقشون اونقدری هم نبود که بخاد زندگی منو بچرخونه.
همونطور که نشسته بودم و بلند بلند حرف میزدم با خودم یاد آبی افتادم که گذاشتم روی اجاق دویدم سمتش و اول چاشنی رو ریختم داخل آب و گذاشتم حداقل ی بیست ثانیه بمونه+امروز میرم وسط شهر شاید اونجا بتونم کاری پیدا کنم یا اینکه حتی میتونم از خانم لی بپرسم که کاری سراغ داره یا نه!
نودل و به آب جوش داخل ظرفم اضافه کردم و دوباره منظر شدم تا یکم نرم بشه.
+قطعا وسط شهر جایی رو میتونم پیدا بکنم که بهم کار بدن! یعنی امکانش هست که ی وقت مجبور بشم داخل بار هم کار بکنم؟! نه کار کردن داخل بار و میزارم آخرین گذینم چون اصلا دلم نمیخاد که ی وقت کار به جاهای باریک بکشه!
زیر گاز و خاموش کردم و چاپستیک هامو برداشتم و شروع کردم ب خوردن نودلم ساعت پنج دقیقه به شیش بود که غذام تموم شد و وسایلم که فقط شامل کلید خونه و تلفن هوشمندی که داشتم میشد و برداشتم و از خونه زدم بیرون.
ساعت الان شیش صبحه و هنوز کلی راه باقی مونده تا بخوام برسم و دنبال کار بگردم! اگه هم بخوام مترو یا تاکسی سوار بشم هم برام گرون تموم میشه، چون همینجوریش هم پولم کمه!.... کاشکی فقط ی آلفا داشتم تا میتونستم بهش تکیه کنم؛ ولی نه! این... این یکم ترسناکه/:!
اگه آلفام فقط دنبال لذت جنسی بود و منو فقط به عنوان هرزه میدید چی؟! یعنی قراره آلفام و جفت مقرر شده من ی فرد سرد، بی اعصاب و فاکر باشه؟!
آه اصلا بیخیال الان تایم فکر کردن به این جور چرت و پرت ها نیست/:
وااااهااااای ساعت و ببین! ساعت شیش و بیست و پنج دقیقه شده و من... من هم رسیدم/:
حالا فقط باید دنبال کار بگردم! تند تند راه میرفتم و همش این ور و اونور و نگاه میکردم...
+آخ
-حواست کجاست پسر جون؟
+من.... من معذرت میخام آقا، حواسم جمع نبود متاسفم
-ایرادی نداره
+من بازم معذرت میخام، ببخشید فعلا
-حواستو بیشتر جمع کن، بای/: (ایشون و از این ب بعد زیاد میبینید و کنار نقش های اصلی هستش یس عه نویسنده صحبت میکنه و منم زیاد میبینین از این ب بعد بای/: )
اوف باید حواسمو بیشتر جمع کنم تا دیگه به این و اون برخورد نکنم!
..................
ووت و کامنت فراموش نشه:)
YOU ARE READING
ℙ𝕒𝕣𝕗𝕦𝕞 ℝ𝕠𝕤𝕖 𝔹𝕝𝕒𝕟𝕔𝕙𝕖༆🤍⛓️
Fanfictionجئون جونگکوک بچه ای که از وقتی به دنیا اومد کسی اونو نخواست و تنهایی بزرگ شد، چی میشه اگه تو اوج بدبختی هاش ی آلفا پیدا بشه که جفتش باشه؟! سرنوشت اونا قراره چجوری پیش بره؟! ژانر: امگاورس، امپرگ، رومنس، ملودرام، فلاف، انگست، اسمات، اسلایسآفلایف،...