Part 23

913 95 3
                                    

قبل شروع ووت فراموش نشه توت کوچولو🤏🏻🫐
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ♡

[10:30 p.m, Taehyung's house]

~ به سلامتی
یونگی گفت و همه بطری های آبجو و سوجوشون و به هم زدن
جمع کمی ساکت بود

تهیونگ و جونگکوک به خاطر فشار اتفاقات چند ساعت پیش و البته دلخوری امگا از پنهان کاری تو خودشون بودن
چانیول هنوز درگیر پیدا کردن راه حل و بکهیون با احساس گناهش ترجیح دادن توی جمع حضور پر‌رنگی نداشته باشن

مونبیول شرمنده از اتفاقاتی که افتاده_چون به برداشت خودش دردسر ساز بوده_ بی‌حال روی صندلی نشسته بود و سعی میکرد با هرکی که چشم تو چشم میشه، لبخند مطمعنی بزنه تا بیشتر از این نگرانشون نکنه

*خب خب خب! نظرتون درباره‌‌ی یه فیلم خوب و پیتزا چیه؟ بعد از این همه ماجرا تفریح خونم افتاده
یونگی با وجود بی‌علاقه بودنش موافقت کرد تا وقتی رفتن خونه کتک نخوره
بک نگاهی به چانیول انداخت و بعد از کمی مکث، حرف دلشو زد

"فکر کنم بهتر باشه امشبو استراحت کنیم و به کارای عقب موندمون برسیم...
به تهیونگ نگاهی انداخت و رو بهش گفت: مگه نه؟
اونم که حواسش به بحث نبود فقط سرسری آره‌ای گفت
(مونبیول--> #)

# فکر کنم بهتر باشه منم برم خونه
× نه تو اینجا بمون، هنوز خونت پاکسازی نشده، خطرناکه تنها باشی
چانیول با اخم حاصل از نگرانی گفت
البته که از سه روز پیش این اخم محو نمیشد
با این حرف و تصمیم‌گیری ها، کوک نامحسوس آهی کشید

قصد داشت با تهیونگ صحبت کنه تا از ماجرا سر در بیاره، اما مطمعن بود با وجود مونبیول ممکن نیست
جیمین که پنچر شده بود و لپای اویزونش قیافه ناراحتشو نشون میداد، با لحن دلخور و طلبکاری گفت
*ببخشیدا..ولی منم کم زحمت نکشیدم..چقد بی‌ذوقین شما!

لحن و حالت صورتش همراه با محتوای حرفاش، باعث شد برای چند ثانیه صدای خنده به گوش برسه؛ که خیلی زود دوباره سکوت شد و فقط لبخند محوی رو لبای چند نفر باقی موند

تهیونگ انگار که چیزی یادش اومده باشه، دست از نوشیدن برداشت و رو به چانیول پرسید
- دکتر کیم کجاست؟ حالش خوبه؟
× آره، اتفاقا بهش گفتم بیاد ولی گفت ترجیح میده استراحت کنه
- بعدا باید درباره سهام و پزشک متخصص اصلی شرکت صحبت کنیم
× اوکی. ما دیگه بریم
بدون نگاه کردن به بکهیون گفت و از جاش پاشد
کتشو روی دستش انداخت، کیفشو برداشت، سری تکون داد و بعد از شب بخیر و خداحافظی، اون دو به سمت خونشون رفتن

جیمین به کمک کوک بطری هارو جمع کردن و میزو مرتب کردن
البته که مونبیول هم خواست کمک کنه، اما بهش اجازه ندادن؛ بهتر بود فعلا فعالیت خاصی انجام نده(داروی بیهوشی ممکنه تا دو سه روز اثرش باقی بمونه و کافیه فقط یبار سرش گیج بره و بخوره به جایی و تموم!)
بعد از این کار، جیمین و یونگی هم با خداحافظی سمت خونشون رفتن

ℙ𝕒𝕣𝕗𝕦𝕞 ℝ𝕠𝕤𝕖 𝔹𝕝𝕒𝕟𝕔𝕙𝕖༆🤍⛓️Where stories live. Discover now