- چیمی دقیقا چرا منو کشوندی آوردی به پاساژ؟
+ اومدبم پاساژ چون من میخوام که برای کوک لباس و وسایل بخرم!
- خرید وسایل اون بچه به تو چه؟ تو کیش میشی که بخوای براش لباس بخری؟!
+ من اولین هیونگشم یونگ! اینقد باهام بحث نکن دلم مبخواد براش وسایل بخرم، اگه نمیخوای و حوصله نداری برو خونه!
- باشه! خدافظ!
+ ودهل یونگ؟! جدا داری میرییی؟
- مشخص نیست؟
+ یونگگگگ، همین الان میای کنارم تا وسایل بخرم برای کوک فهمیدی؟ وگرنه...
- نه! وگرنه نه!.... اوکی حالا بریم خرید کنیم ' لبخند گربه ای زدن برای خر کردن بیشتر
+ خر نمیشم یونگ، زودباش بریم!
همینطور که داشتن رد میشدن چشم یونگی به ی مغازه جنسی فروشی افتاد و ذهنش جرقه زد!
- بیب تو برو من به کاری دارم الان میام
+ یونگ وای به حالت اگه منو بپیچونی!
- نه نه تو برو منم میام.منتظر شدم تا جیمین فاصله بگیره تا برم سمت مغازه؛ ایده های خوبی برا امشب داشتم:)...
+وای یونگ دستت درد نکنه ک اومدی و کنارم موندی تا برای کوک خرید کنم
- کاری نکردم بیب
+ میای بریم خونه ته تا من این وسایل و بدم ب کوک؟
- باشه بریم، ولی تمام مدت شب پیش خودمی و حق رد کردن هیچکدوم از کارامو نداری!
+ ب..باشه!
- گود بوی! بریم.* کوکیییی! کجاییییی؟! بیا برات وسیله آوردم
= جیمین شی، جئون شی داخل اتاقی که ارباب بهشون دادن هستن، الان به تهیون میگم که بیاد و شمارو به اونجا راه نمایی کنه.
* عاها، اوک* کوکی؟ منم جیمین میتونم بیام تو؟
* کوکیی؟
در اتاق و باز کردم و واردش شدم رفتم سمت کوک
* کوک؟ کوکی؟ خوابیدی؟
دستمو گذاشتم رو پیشونیش دیدم ک داغه! برش گردوندم که دیدم کلی عرق کرده!
* یونگگگ! یونگییییی!
- چیه چیم؟ چیشده؟!
* کوک... کوک داره تو تب میسوزه! تهیونگ کدوم گوریه؟ قرصای کوک کو؟ زنگ بزن به جین هیونگگگ!
- باشه اروم باش جیم
یونگی رفت بیرون و من موندم و جانگ کوکی که داره توی تب میسوزه!
ی ظرف اب اوردم و سعی میکردم ک تبشو پایین بیارم- بیا چیم این قرصای کوک، به جین هیونگ هم زنگ زدم الان میاد، تهیونگ هم کمپانیه و هرچی به گوشیش زنگ میزنم جواب نمیده!
* جین هیونگ کی میاد؟ تب کوک پاببن نمیاد اخه!
- باید الانا باشه که برسه...
* آیگو جونگکوکی من چرا حالش زودتر خوب نمیشه؟ کاشکی زودتر جفتشو پیدا کنه...
= جیمین!
* هیونگی!
= بزار کوک و ببینم!
=...... خب چیز خاصی نیستش
* عام هیونگ چیز خاصی نیست؟ جدا؟ پس چرا دوباره تب کرده و بیهوش شده!
= یونگی مطمئنی جفتت این مراحلو رد کرده؟
- اره:/
- هیونگ تو اینجا پیش این میمونی؟
= این؟ منظورت جونگ کوکه؟
- اره:/
= نه! کار دارم باید برم
* چرا همچین چیزی پرسیدی یونگ؟
- چون میخوام که ببرمت خونه و کارت دارم؟
* من نمیام!
- مگه دست خودته که نیای؟ یادت رفته که بهت چی گفته بودم راجب شب؟! ' با ی پوزخند گفت
* اره! یادم رفته! و تا وقتی هم که کوک خوب نشه و تهیونگ نیاد عمارت من باهات نمیام!
- حرف خوبی نزدی امگا!
YOU ARE READING
ℙ𝕒𝕣𝕗𝕦𝕞 ℝ𝕠𝕤𝕖 𝔹𝕝𝕒𝕟𝕔𝕙𝕖༆🤍⛓️
Fanfictionجئون جونگکوک بچه ای که از وقتی به دنیا اومد کسی اونو نخواست و تنهایی بزرگ شد، چی میشه اگه تو اوج بدبختی هاش ی آلفا پیدا بشه که جفتش باشه؟! سرنوشت اونا قراره چجوری پیش بره؟! ژانر: امگاورس، امپرگ، رومنس، ملودرام، فلاف، انگست، اسمات، اسلایسآفلایف،...