𝙲𝚑𝚊𝚙𝚝𝚎𝚛 18

6.4K 815 273
                                    

Writer pov's:

_خوبه! آرنجتو بیار بالا و دستتو صاف نگه دار و بعد به هدف شلیک کن!

جونگ‌کوک بین افراد تو زیر زمین می‌چرخید..به یکی از افراد هاش گفت..

-چشم قربان!

جونگ‌کوک یه تای ابروشو بالا انداخت و گفت:

_خوبه! هی تو حواست و جمع کن! باید تمرکز کنی!

الکس سراسیمه وارد زیر زمین شد و گفت:

•قربان..افراد سوهیوک دارن به طرف عمارت شرقی میان!

جونگ‌کوک اخم غلیظی کرد و گفت:

_مسلح؟

الکس سری تکون داد و جونگ‌کوک رو به افرادش گفت:

_همتون آماده باشید! ممکنه هر خطایی ازشون سر بزنه! نمیخوام آسیب ببینید!
تا حد ممکن از اسلحه استفاده نمیکنید!

افراد حاضر تعظیم کوچیکی کردن و گفتن:

"بله قربان!"

جونگ‌کوک سری تکون داد و از زیر زمین خارج شد که همزمان شد با اومدن جیهوپ..

جیهوپ به سمت جونگ‌کوک رفت و گفت:

&میخوای چیکار کنی؟

جونگ‌کوک لیسی به لباش زد و دستاشو تو جیب شلوارش گذاشت و گفت:

_خودتم میدونی تا کاری نکنن کسی رو نمیکشیم! احتمالا سوهیوک برای جابجایی دلار ها میخواد تهدیدم کنه!

جیهوپ تکخندی کرد و گفت:

&چه تهدیدی؟

جونگ‌کوک پوزخندی زد و با همون لحن سردش گفت:

_میدونم که فرستاده اون عوضیه تا ازم سرک بکشه و سر از کارام دربیاره! ولی مثل اینکه یادش رفته من کیم و چیکاره ام! اون جونگ‌کوک دیگه مرد مثل اینکه باید یاد آوریش کنم که من جی‌م!

جیهوپ لب گزید و گفت:

& جونگ‌کوک..

جونگ‌کوک که به خوبی حالت های جیهوپ و می‌شناخت وسط حرفش گفت:

_انقد نپیچون هیونگ! بگو چیشده!

جیهوپ آهی کشید و گفت:

&شوگا دیشب نیومده عمارت! خیلی مشکوکه!

جونگ‌کوک اخم غلیظی کرد و گفت:

_هیچ خبری ازش نداری؟ می‌دونم یه چیزی داره اذیتش می‌کنه و سرش گرمه و نمیاد!

جیهوپ با تردید لباش و روی هم فشرد و گفت:

&فک کنم این اخیر دوباره دیوید مزاحمش شده!

جونگ‌کوک با تندی گفت:

_از کجا میدونی؟ بازم...

جیهوپ سری تکون داد و گفت:

𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐁𝐲 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐠𝐞|✔︎Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon