𝙲𝚑𝚊𝚙𝚝𝚎𝚛 31

5.6K 694 124
                                    

Writer pov's:

•قربان تو انبار متروکه کنار کارخونه مشکلی بوجود اومده!

جونگ‌کوک پک عمیقی به سیگارش زد و آرنجش روی میز گذاشت و گفت:

_مشکل چیه؟

الکس فلشی که دستش بود و به جونگ‌کوک داد و گفت:

•تیم مشکوک به کسیه که دنبالشیم!

جونگ‌کوک یه تای ابروش و بالا انداخت و فلش و گرفت و گفت:

_وو چانگ سوک؟

الکس سری تکون داد و گفت:

•بله ارباب!

جونگ‌کوک پوزخندی زد و فلش رو به لپتاپش وصل کرد و گفت:

_از کجا فهمیدین؟ میدونید که داییم یه موش آب زیر کاهه!

الکس اخم کوچیکی کرد و دستاش و روی میز گذاشت و به پوشه ای درش فیلم قرار داشت اشاره کرد و گفت:

•افرادی رو که برای مراقبت از آقای کیم گذاشتید فهمیدن!

جونگ‌کوک عصبی یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:

_منظورت تهیونگه؟ اون دیگه کیم نیست باید بگی جئون!

الکس لباش و روی هم فشرد و تعظیم کوچیکی کرد و گفت:

•متاسفم قربان! افرادی که تهیونگ شی رو اسکورت میکردن متوجه این موضوع شدن! چون دو نفر از افراد وو چانگ سوک دنبالشون میکردن و شب گذشته هم که آقای لی با وو چانگ سوک قرار داشتن تا محموله هارو انتقال بدن...آقای لی خودشون شخصا وو چانگ سوک و دیدن!

جونگ‌کوک شوکه و عصبی و فکش و قفل کرد و به فیلم خیره شد..!

مشکوک یه تای ابروش و بالا انداخت و گفت:

_شوگا و هوپی هیونگ کجان؟

الکس گوشه ابروش و خاروند و گفت:

•فک کنم آقای مین از ماجرا بو برده و به کمک ردیابی که تو محموله بود..دارن سعی می‌کنن ردی ازشون بگیرن!

جونگ‌کوک پوزخندی زد و گفت:

_خوبه! و جیهوپ؟

•ایشون هم تو زیر زمین عمارت شرقی با افراد در حال تمرین هستن!

جونگ‌کوک دستاش و روی میز گذاشت و انگشت هاش و توی هم قفل کرد و با اخمی که رو پیشونیش بود زبونش و تو لپش چرخوند و گفت:

_به هوپی هیونگ بگو بیاد! و حواست باشه که تهیونگ امنیت داره و کاملا اسکورت میشه،و حواستون به دوستش هم باشه!

الکس تعظیمی کرد و از اتاق خارج شد و جونگ‌کوک هم از جاش بلند شد و فلش و گرفت و به سمت اتاق یونگی رفت!

_هی هیونگ...

جونگ‌کوک صداش زد و یونگی نیم نگاهی به جونگ‌کوک انداخت و گفت:

𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐁𝐲 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐠𝐞|✔︎Dove le storie prendono vita. Scoprilo ora