𝙲𝚑𝚊𝚙𝚝𝚎𝚛 35

4.6K 631 172
                                    

Writer pov's:

شلیکی به پای مرد روبروش کرد و اشاره ای به افراد کرد که الکس با نفس نفس گفت:

-شوگا هیونگ‌..رئیس جی و جیهوپ شی فک کنم اوضاع جالبی نداشته باشن!

یونگی با اخمش گفت:

^متوجهم! این محموله هارو از این انبار خارج کنید! نصف افرادشون و کشتیم ولی بیشترشون داخل عمارتن!

-باید به رئیس جی کمک کنیم...!

الکس گفت و یونگی با اخم غلیظش هیسی کشید و گفت:

^اگه الان بریم تو عمارت احتمال برگشتنمون کمه! وو چانگ سوک منتظر هممونه تا مارو بکشه..! و الانم فک میکنه چون جونگ‌کوک و پیش خودش نگه داشته ماهم‌ سریع ظاهر میشیم و میریم کمک جی..! اما فعلا نباید همچین کاری کنیم!
مطمئنم وقتی ببینه ما هیچ عکس‌العمل و نشون ندادیم..از یه راه دیگه استفاده میکنه تا مارو تو تله بندازه!

الکس به عنوان فهمیدن سری تکون داد و به مردی که از پشت نزدیک یونگی میشد شلیک کرد و با کسی که به سمتشون میومد درگیر شد..!

:
:
:
:
:

-خب...خواهر زاده عزیزم..نظرت چیه یه معامله کنیم؟‌ از هر چیزی که داری دست بکش و باندتو بده به من و...منم کاری به کار تهیونگ ندارم..!

جونگ‌کوک پوزخندی زد و گفت:

_به همین خیال باش..! واقعا فک کردی میذارم قدرتم و بگیری؟ از همه مهمتر..خودتم میدونی من با قدرتم میخواستم به کجا برسم...و خب حالا اینجام وو چانگ‌ سوک!

وو چانگ سوک دیوانه وار خندید و ضربه ای به پشت زانوی هوسوک زد که هوسوک با زانوهاش رک زمین افتاد و به افرادش اشاره کرد که به سمت هوسوک اومدن و جونگ‌کوک به تندی با اخمش گفت:

_اگه دستتون بهش بخوره همینجا اول تورو بعد افرادتو میکشم!

وو چانگ سوک دستاش و بالا آورد و خندید و گفت:

-باشه باشه..! خب پس به تهیونگ میگم بیاد اینجا!

جونگ‌کوک با اخم غلیظش غرید:

_همچین کاری نمیکنی..!

وو چانگ سوک نیشخندی زد و با عصاش به پشت هوسوک کوبید و گفت:

-خودت گفتی این حرومی رو ول کنم و کاری به کارش نداشته باشم..!

جونگ‌کوک به سمت مرد هجوم برد و مشتی تو صورت وو چانگ سوک زد که مرد خندید و گفت:

-بهتره عقب بکشی جی! خوب نیست که اینطور انرژیتو حروم میکنی..! چون باید از کیم تهیونگ‌ مراقبت کنی..!

جونگ‌کوک با عصبانیتی که رگ های پیشونیش ورم کرده بود و اخم‌ غلیظی که رو پیشونیش بود مشت دیگه ای یه صورت وو چانگ‌ سوک زد و گفت:

𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐁𝐲 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐠𝐞|✔︎Où les histoires vivent. Découvrez maintenant