𝙲𝚑𝚊𝚙𝚝𝚎𝚛 30

5.9K 734 72
                                    

اول از همینجا بگم تا یادتون نره👀
ووت و کامنت فراموش نشه3>

Writer pov's:

از پله ها بالا رفت و دم اتاق تهیونگ وایساد..

تهیونگ دو ساعتی میشد از مدرسه برگشته بود و احتمالا یا داشت استراحت میکرد یا درس میخوند!

در اتاقش و باز کرد و وارد اتاقش شد..! با دیدن تهیونگ که پشت میز نشسته بود و به سرعت تو لپتابش درحال تایپ بود خیره شد..!

با دیدن اینکه جلوی موهاش و با کش مو بسته و زبونش از لای لباش بیرون زده و نشون میداد تمرکز کرده..لبخندی به حالت کیوت پسر زد و گفت:

_تهیونگ؟

+هوم؟

_بیبی؟

+هوم؟

_تهیونگی؟

هر چقد صداش میکرد تهیونگ جواب نمی‌داد و نگاهش قفل لپتاپ بود!

کلافه نفس حرصی ای کشید و جلو رفت و گفت:

_بیبی؟

تهیونگ سرش و بالا آورد و با گیجی به جونگ‌کوک خیره شد..

جونگ‌کوک یه تای ابروش و بالا انداخت و دستش و زیر چونه تهیونگ گذاشت و گفت:

_من صدات کردم بیبی!

تهیونگ بزاق دهنش و قورت داد و گفت:

+ب..بله ددی؟

جونگ‌کوک نیشخندی زد و تو صورت تهیونگ خم شد! جوری که نفس های گرمش تو صورت پسر پخش میشد..
زمزمه کرد:

_تحت هر شرایطی باید جوابم و بدی‌‌..درسته..بیبی؟

تهیونگ سرش و به عنوان تایید تکون داد و با نگاه خیره جونگ‌کوک به سرعت گفت:

+بله ددی!

جونگ‌کوک لبخند کوچیکی زد و گفت:

_خوبه! به ددی یه بوس بده!

تهیونگ با خجالت نگاهش و دزدید و بعد از مکثی دستاش و رو شونه جونگ‌کوک گذاشت و سرش و بالا برد و بوسه سریعی رو لبای جونگ‌کوک گذاشت!

جونگ‌کوک که یه دستش روی میز بود دست دیگه اش و دور کمر تهیونگ حلقه کرد و لبای پسر رو تو دهنش کشید و شروع کرد به بوسیدنش!

لب بالا و پایینش و به سرعت میمکید و گاز می‌گرفت و فرصتی به تهیونگ نمی‌داد!

مک محکمی به لبای پسر زد و آروم ازش جدا شد!

تهیونگ به تندی نفس کشید و هوا رو بلعید!

سرش و رو قفسه سینه جونگ‌کوک گذاشت تا سرخی گونه هاش و بپوشونه!

جونگ‌کوک تکخندی کرد و دستش و نوازش وار پشت کمر تهیونگ کشید و گفت:

_حالت خوبه دارلینگ؟

𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐁𝐲 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐠𝐞|✔︎Donde viven las historias. Descúbrelo ahora