𝙲𝚑𝚊𝚙𝚝𝚎𝚛 32

5.7K 740 185
                                    

Writer pov's:

تهیونگ لباس هاش و در آورد و حالا با همون تیشرت و شلوارکی تنش بود!

تو اتاق جونگ‌کوک بود! اتاق جونگ‌کوک کم کم داشت به اتاق مشترکشون تبدیل میشد! جز زمانی که تهیونگ تو حالت لیتلیش می‌رفت و نیاز به اتاق خودش داشت!

به سمت پنجره رفت و قسمت کوچیکی از پرده رو کنار زد و با دیدن جونگ‌کوک که با اخمش درحال حرف زدن با بادیگارد ها بود لباش به شکل او در اومد و با یاد آوری حرف جونگ‌کوک که بهش گفته بود تو اتاقش بمونه تا بیاد..لب گزید و دوباره نگاهش و به جونگ‌کوک داد!

اینبار نگاه جونگ‌کوک هم قفل نگاه تهیونگ بود و نیشخندی زد که تهیونگ هل کرده از پشت پنجره کنار رفت..!

طولی نکشید که جونگ‌کوک وارد اتاق شد و با اخمش به تهیونگ خیره شد..!

تهیونگ سعی می‌کرد بیخیال بنظر برسه!-برخلاف آشوب درونش!

جونگ‌کوک کتش و در آورد و به گوشه نامعلومی پرت کرد و دکمه های نامرتب لباسش و دونه دونه و آروم باز کرد!

هردوشون ساکت بودن و چیزی جز قدم های آروم جونگ‌کوک که به سمت پسرش میرفت،شنیده نمیشد!

تهیونگ ناخودآگاه بزاق دهنش و قورت و به میز توالت تکیه داد..!

بالاخره جونگ‌کوک لباسش و از تنش درآورد و حالا با بالا تنه لختش به سمت تهیونگ میرفت!

بدن عضله ای و ورزیده اش رو تن لاغر و ظریف تهیونگ سایه انداخت..!

نگاه تهیونگ قفل بدن عضله ای مردش بود که با هر دم و بازدم فرو رفتگی عضله هاش به چشم میومد و چیزی که توجه تهیونگ و جلب کرد سرشونه جونگ‌کوک،جایی بین ترقوه هاش بود!

دست تتو شده جونگ‌کوک دور کمرش حلقه شد و اون و نزدیک خودش کشید و فاصله زیادی بین بدن هاشون نبود و نفس های گرم جونگ‌کوک رو صورت تهیونگ پخش می‌شد!

تهیونگ دستای کشیده اش و روی قفسه سینه مردش گذاشت و سرشونه های جونگ‌کوک و لمس کرد!

جونگ‌کوک سرش و جلو برد و بینیش و به گونه های گلگون و گرم پسر کشید و عطر خنکش و وارد ریه هاش کرد!

بالاخره این سکوت طولانی و تهیونگ شکست:

+این..اسم..

همونطور که سر انگشتش و روی ترقوه جونگ‌کوک که با فونت خاصی نوشته شده بود (Te adoro) می‌کشید با چشمای براقش به جونگ‌کوک خیره شد!

جونگ‌کوک بوسه نرمی رو گونه تهیونگ گذاشت و با صدای خش دارش گفت:

_قشنگه؟

تهیونگ با لبای کمی آویزونش گفت:

+انگار به اسپانیایی نوشته شده..

𝐋𝐨𝐯𝐞 𝐁𝐲 𝐂𝐡𝐚𝐧𝐠𝐞|✔︎Onde histórias criam vida. Descubra agora