<--------------------------------------------------------------------------------------------------->
سریع عقب کشید . چشم همه از جمله خودم باز شد .
-یا .... یا .... جرعت منه یا تای؟ یچیز دیگه بگو .
لیهان پوزخندی زد .
لیهان-خب میتونی بری و اون نوشیدنیو بخوری .
اشاره کرد به ابی که از گذاشتن قاشقای کثیف (قاشقایی که تو اشپزی ازشون استفاده شده) به رنگ خیلی بدی درومده بود .
بهش نگاه کردم که با غرور زیاد پوزخند میزد .
چاره ای نداشتم . سمت لیوان اب رفتم . یه جرعه ازش خوردم . انقدری مزه ی بدی میداد که یه لحظه حس کردم عق زدم . سریع لیوانو انداختم تو ظرفشویی . با استینم دهنمو پاک کردمو نگاه ترسناکی به لیهان انداختم که حالا خودشو بیشتر تو بغل جیمین فرو کرده بود .
سر جام نشستم و بازی تا چنتا ست دیگه ادامه پیدا کرد . اون وسطا اگه لیهان فرصتشو پیدا میکرد لبای جیمینو میبوسید . منم بی توجه بهش بازیو میکردم .
تقریبا ساعتای ۱ شب شد و هممون خسته جلوی تلویزیون بودیم . هنوز حالم خیلی بد بود بخاطر اون چیزی که خورده بودم . دلمم درد گرفته بود . خیلی نسبت به یسری چیزا حساس بود .
از بقیه شب بخیر گفتم و رفتم تو اتاقم . میدونستم هوپ حالا حالاها نمیاد برای همون یه اهنگ پلی کردمو اشکام ناخوداگاه ریخت . دوسش داشتم ؟ دوسش نداشتم ؟
فقط خدا میدونست چقدر دارم حسودی میکنم .
چقدر سخت بود که وانمود کنی مهم نیست . ولی بازیگر خوبی نبودم . میدونستم این حس حسودی لیهانو بیشتر ترغیب میکرد تا جیمینو ببوسه .
وارد گالریم شدم . اگه دوسش داشتم چرا نخواستمش ؟ اگه دوسش نداشتم چرا عکساشو هنوز دارم ؟
انگشتمو رو صورت بی نقصش کشیدم . چقدر سخت بود که باهاش تو یه خونه باشی ولی نتونی نزدیک شی یا حتی نگاش کنی .
انقدر چشمام اشکی شده بود متوجه کسی که وارد اتاق شد نشده بودم .
اروم زمزمه کردم :
-تقصیر منه ...
چشمامو بخاطر سوزش شدید بستم . بیشتر تو خودم رفتم . دلم هنوز درد میکرد ولی حال روحیم بدتر بود .
متوجه ی دستی شدم که روی گونه هام و دقیقا رو خط اشکم کشیده شد .
نامجون بود .
با چشمای اشکی بهش زل زدم .
-چرا اینکارو کردی؟ چرا میخوای عذابم بدی؟
هیچی نمیگفت .
-من دوسش دارم . اوه خدای من حتی نمیتونم انکارش کنم .
YOU ARE READING
Club House
FanfictionI Loved & I Loved & I Lost u ژانر : رومنس ، هپی اندینگ ، درام کاپل : ؟ وضعیت : پایان یافته