<--------------------------------------------------------------------------------------------------->
-شوگایا چرا زودتر نگفتی امروز تولدته . من نمیدونستم .
-بیخیال چیزی نشده که .
-به هیچی نمیرسیم .
-اشلیا گوش کن . من نگفتم که تو بخوای کاری کنی . فقط برات دلیل اوردم چرا من امروز یکم ناراحتم .
-اخه همه سر تولدا خوشحالن تو چرا ناراحتی ؟
-نمیدونم . چون شاید خیلی ساله سر تولدام تنهام .
دستمو رو شونش گذاشتم .
-نگران نباش قرار نیست امسال دیگه تنها باشی .
خندید .
رفتم بیرون . ساعت 2 بود و باید برای ناهار میرفتیم . اینسری کلی دلیل اوردم که وقت نیست تا شوگا بزاره من برم سالن غذاخوری خودم . خودشم قهر کرد و نیومد .
منم دیدم بهترین فرصته پس پیچوندمو رفتم فروشگاه و چنتا خرید جزعی کردم . کیکم سفارش دادم . بعد خریدارو با اسنپ خونه فرستادم .
به هوپ اس ام اس دادم که چیکارا کنه . بعدش به هایما پیم دادم و قضیه رو گفتم . قرار شد یجوری سوسکی بپیچونیمو دو ساعت زودتر بریم . از اونجایی که حدس میزدم ممکنه شوگا بفهمه من نیستم پس از هایما خواستم یه ایمیل بفرسته به من که توش بگه به من نیاز داره .
ساعت 4 ...
-شوگا ... میگم هایما تو ارتباطات به من نیاز داره . من مجبورم دو ساعت زودتر برم پیش اون تا کارارو تموم کنم . بعدش خودم میام باشه؟ نیا دنبالم .
-چرا؟
مرضو چرا به توچه
-چونکه ... نمیدونم تا کی قراره طول بکشه و نمیخوام معطل شی .
لبخندی زد . بعدشم سرشو تکون داد .
اومدم بیرون .
به جیمین پیامک کردم و بهش قضیه رو گفتم و اونم اوکی داد . بعدش با هایما سمت خونه رفتیم .
-به به ببین داداش هوپ چیکارا کرده .
هوپ در حالی که اندازه یه کوله اتو اشغال دستش بود از پله ها اومد پایین .
-بهرحال عشق برادرانه ی من همیشه فعاله .
خندیدم .
-هایما بهتره تو بری چنتا کادو پادو بخری .
-بیخیال اش من چه میدونم واسه پسرا چی باید خرید .
-هوپم میاد باهات مگه نه؟
هوپ-اره اره حتما . بریم .
هوپ از خدا خواسته .
خندیدم .
اونا رفتنو منم رفتم یکم تزئیناتو جابه جا کردم بعدم از تو شاپ دو تا لباس واسه خودمو هوپ سفارش دادم .
YOU ARE READING
Club House
FanfictionI Loved & I Loved & I Lost u ژانر : رومنس ، هپی اندینگ ، درام کاپل : ؟ وضعیت : پایان یافته