<--------------------------------------------------------------------------------------------------->
-باور نمیکنم .
عروسی لیهان و جیمین؟
مارم دعوت کردن ؟
-چی باعث شده فک کنی میرم ارام؟
-چونکه این کارتوعه و اینکه نمیخوای حرصشو دراری؟
-نه نمیخوام . دیگه مهم نیست بخوام حرصشو درارم ی چی . من نمیرم .
انگشت اشارشو وسط ابروهاش فشار داد و چنتا ضربه زد .
رفتم نزدیکشو با لحن اروم تری گفتم :
-نامی میدونی من اونجا برم نمیتونم تحمل کنم .
-چون میدونم میتونی پیشنهادشو دادم . ببین جدای کار تو باید بری . میفهمی . چونکه تو نباید ضعفتو نسبت بهش نشون بدی . نباید جیمین و لیهان فک کنن حالا برد کردن . چون قصدشون همینه . اونا میخوان تو احساس شکست کنی . تازه اگه بیای منم میام .
با تعجب بهش نگاه کردم .
-جدی میگم . حالا میای ؟
دو دل بودم . از طرفی نقشه های شومی با شوگا کشیده بودیمو منتظر فرصت بودیم تا عملیش کنیم پس بهترین موقع بود . دوم اینکه این اخرین کاری بود که باید برای قتل ساختگی میکردیم پس قرار بود که همچیز تموم شه بعد امشب . ولی خب جیمین ... سخته دیدنش تو لباس دومادی ای که همیشه باهم میرفتیم برای خریدش .
-باشه میام ... میخوام بهترین باشم . نمیخوام جا بزنم.
-همینه دختر .
رفتم تو اتاقمو سریع پریدم تو اینترنت و دنبال یه لباس فوق العاده گشتم .
.......
ساعت 8
لباسمو دوباره تو آینه دیدم عالی بود .
میدونستم خیلی بازه ولی قصدم دیوونه کردن جیمین بود .
پالتومو تنم کردم جلوشو بستم . کلاهمم سرم گذاشتم رفتم بیرون . سوار ماشین شدیم و با بقیه رفتیم .
YOU ARE READING
Club House
FanfictionI Loved & I Loved & I Lost u ژانر : رومنس ، هپی اندینگ ، درام کاپل : ؟ وضعیت : پایان یافته