part 23

13 4 0
                                    

Cole

اون طلسم لعنتی رو دقیقا تو صفحهٔ آخره کتابی که وینوس بهم داد پیدا کردم و همون لحظه بود که صدای غرش گرگ درون هری رو شنیدم که خبر از درگیری اون با نایت ریث می داد.

با دست چپم دست اما رو  و با دست راستم چوب دستیم رو گرفتم. اما فشاری به دستم وارد کرد و به آرومی لب زد: من بهت ایمان دارم.

با حرف اما، قدرت عجیبی رو در درون خودم حس کردم.
چند بار ورد رو با خودم تکرار کردم تا تمام کلماتش رو درست تلفظ کنم تا نکنه اشتباهی یه اژدهای هفت سر رو آزاد کنم!

چوب دستی رو طبق مراحلی که کتاب گفته بود تکون دادم.

صدای خنده های وحشتناک و شیطانیه نایت ریث رو شنیدم و ناخودآگاه با حرکت دستم به بچه ها اخطار دادم تا از نایت ریث فاصله بگیرن. کلمات ورد به راحتی روی زبونم جاری شدن. صدای خودم رو می‌شنیدم که با فریاد داره طلسم رو اجرا می‌کنه.

اطراف نایت ریث گردبادی عظیم داشت شکل می گرفت. کم کم مه اطرافمون از بین رفت و گرد خاک بلند شد.

به سرعت در حالی که اما رو دنبال خودم می کشوندم  به سمت هری و تیلور دویدم.

نایت ریث شروع به کشیدن فریاد های گوشخراشی کرد. با صدای منزجر کننده اش ناله های دردناکی سر می داد. کل بدنش توسط دود سیاه رنگ غلیطی احاطه شد. نایت ریث دست های استخونیش رو روی صورتش گذاشت و از درد ضجه زد.

دود از بین رفت و فقط هاله کمرنگی ازش باقی مونده بود. نایت ریث سرش رو به سمتمون چرخوند و گفت: سرنوشتی شوم و تاریک گریبانگیر همه تان باشد!

انگشت اشاره در حال سوختنش رو به سمت من گرفت و با جیغ بلندی که توی گوشم می پیچید، حرف هاش رو شنیدم: تو هم درست مثل من در آتش می سوزی!

بعد از بیرون اومدن آخرین کلمات از دهنش، کل بدنش آتیش گرفت و بعد از چند ثانیه چیزی جز مشتی خاکستر از اون موجود وحشتناک باقی نمونده بود.

مدام حرف هایی رو که در موردمون زده بود توی مغزم تکرار می شد، مخصوصا حرف آخرش در مورد مرگم...

صدای چرخ دنده ها بلند شد و دروازه باز شد و وینوس به سمتمون اومد.

وینوس در حالی که برامون دست می زد گفت:واقعا عالی بودین. اول فکردم از پس نایت ریث بر نمیاین، اما میبینم که جادوگرتون قدرت درونش بیش از اونیه که تصورش می کردیم، و بقیه تون هم عالی بودید!

به بقیه نگاه کردم که با لبخندی خسته و حالتی وحشت زده به وینوس نگاه می کردن.

ناگهان هر سه نفرشون به سمتم هجوم آوردن و منو توی آغوششون گم کردن.

هری با صدای دو رگه ای گفت:کارت عالی بود پسر!

تی با خستگی زمزمه کرد: اگه تو رو نداشتیم نمی دونستیم چیکار کنیم.

sprit of revenge🥀Where stories live. Discover now