Taylor
اما:بچه ها عجله کنین باید بریم.
من: حق با اماست خیلی دیره.
کول:باشه پس بپرید بالا.
به لطف کول خیلی زود رسیدم خونه.
ساعت چهار بود و من باید تا یه ساعت دیگه خودم رو حاضر کنم وای خدایا!
یونیفورم مدرسه رو در آوردم و زود یه دوش گرفتم. نیم تنه سفیدی پوشیدم و روش یه سر همه سیاه.هری هر وقتی با اون لباس می بینتم بهم میگه مینیون.
یهو صدای بوق ماشین کول رو شنیدم و بدو بدو رفتم پایین.
از دور بچه ها رو تو ماشین دیدم هری و کول با هم ور میرفتند و اما هم بغض کرده بود و سرش پایین بود.ای بابا اما چشه؟!
سوار شدم.من:سلام بچه ها!
هری:سلام مینیون!
لبخندی به هری زدم و کنار اما جاگیر شدم.
اما گه گاهی نگام می کرد ولی هیچی نمی گفت. که یهو به کول اشاره کردو گوشیش رو درآورد و یه چیزایی توش نوشت و بهم داد.
_تی از وقتی اومدم کول یک کلمه هم باهام حرف نزده و همش با هری می پره انگار که اصلا وجود ندارم . نکنه واقعا منو دوست نداره؟
منم تو گوشی تایپ کردم و بهش دادم.
+فقط یه کور نمیتونه نگاه های پر از عشقش رو وقتی دزدکی بهت نگاه میکنه ببینه:)
بعد اون یه لبخند ملیح زد و بغلم کرد.
کول با کلافگی گفت:بس کنین دیگه بچه ها.
همه با تعجب نگاش کردیم.
کول:دیگه داره بی مزه میشه!
بعد هم ترمز کرد و همه مون رفتیم هوا. سرش رو چرخوند و بهمون خیره شد.
کول: این واقعا یعنی چی(آدراکتم المنوسا ، قیچی ، تی!) نه جدی این یعنی چی؟!
همه مون قفل کرده بودیم.
کول چش شده بود؟
یعنی واقعا فکر میکرد داریم سر به سرش می ذاریم ، درحالی که ما هیچ کاری نکردیم.
یا اصلا اون کلمات عجیب چه معنایی داشتن؟هری:چی داری با خودت بلغور میکنی پسر.
اما:چی شده کول اتفاقی افتاده؟!
کول:او...نه فکر کنم یکم خسته م ، حالم یکم بده.
من:کول مطمئنی می تونی امروز باهامون بیای؟
کول:آره،آره چیزی نیست.
کول:بفرمایید رسیدیم به پاتوقمون بستنی فروشیه سان شاین.پیاده بشین تا امروز رو بترکونیم.
هممون خندیدیم و بعد پیاده شدیم.
هری امروز خیلی خوشتیپ شده بود...خب البته همیشه هست...
بخاطر افکارم سرمو پایین انداختم و زیرکی لبخند ملیحی زدم.
کت و شلوار اسپرت سیاه رنگش رو که خیلی وقت بود نپوشیده بود ، پوشیده بود.
YOU ARE READING
sprit of revenge🥀
Fantasyچهارتا نوجوون که وارد یه دنیای دیگه میشن و هر کدوم هویت های جدیدی پیدا می کنند. اونا باید دنیا رو از دست یه شیطان نجات بدن، اما چطور و چرا؟ در این بین باید با موجودات مختلف دست و پنجه نرم کنند. مطئمنم خوشت میاد پس زود باش شروعش کن! ❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡...