Emma
هنوز روی نیمکت نشسته بودیم. سرم روی شونه کول بود و آروم موهام توسط دست های نرمش، نوازش میشد. عطر شیرین و گرمش رو به ریه کشیدم.
کول با هیجان گفت: هی نظرت چیه بریم روی پشت بوم قصر و طلوع خورشید رو ببینیم؟
+ اما تقریبا چهار ساعت به طلوع خورشید مونده!
- بهم افتخار یه شب زنده داری روی پشت بوم رو بهم نمیدی؟
+ اوه شت، کی جرأت نه گفتن به یه جادوگر رو داره؟
لبخند ژکوندی زد و گفت: همممم، درست حدس زدی، هیچکس.
با خوندن وردی و چرخوندن چوب دستیش، تیکه ابر سفید و بزرگی جلومون ظاهر شد.
با ذوق گفتم: جادوگر خودمی.
کول با لبخند ملیحی از حرفم تشکر کرد.
کول سوار ابر شد و دستش رو به سمتم گرفت، دسم رو توی دستش گذاشتم و با پرش کوتاهی سوار ابر شدم.
ابر به نرمی توسط باد به حرکت در اومد و توی آسمون شب پرواز کرد. روی پشت بوم قصر ایستاد و هر دو ازش پایین اومدیم. ن
پشت بوم قصر، وسیع و چشم انداز قشنگی از جنگل های اطراف قصر داشت.
روی سکویی که نزدیکمون بود نشستیم و به همدیگه نگاه کردیم. بعد از چند ثانیه هر دوتامون عین دیوونه ها زدیم زیر خنده طوری که از خنده سرخ شده بودیم.کول با نفس های بریده بریده گفت: هی چ... چرا میخندی؟
در حالی که اشک حاصل از خنده هام رو پاک میکردم گفتم: خ... خودت چرا میخندی؟
شونه هاش رو به منظور ندونستن بالا انداخت.
سرم رو گذاشتم رو شونهٔ کول و اونم سرش رو تکیه داد به سرم. دستامون رو بهم قفل کردیم.+ امیدوارم هیچوقت کلید قفلشون پیدا نشه.
- خودم نابودش میکنم!
صدای خنده مون دوباره تو آسمون شب بلند شد.
ناگهان احساس کردم رگ هام خشک و تنگ شد، انگار هیچ خونی برای انتقال دادن نداشتن. اوه خدای من نه!حالا نه! احساس تشنگی شدیدی سرتاسر بدنم رو در بر گرفت.
- اما عزیزم حالت خوبه؟
با صدای تحلیل رفته ای گفتم: کول... میشه یه حیوونی چیزی برام جور کنی؟
- برای چی... اوه فهمیدم. باشه باشه همین الان!
+ ممنونم، واقعا.
چوب دستیش رو دوباره در آورد و این بار یه ورده طولانی خوند. بعد از چند ثانیه خرگوشی توی هوا ظاهر شد و توی بغلم افتاد.
+ کول،میشه چند لحظه تنهام بزاری؟
- چرا عزیزم؟
با حالت معذبی زمزمه کردم: نمیخوام من رو وقتی که دارم خون میخورم ببینی.
YOU ARE READING
sprit of revenge🥀
Fantasyچهارتا نوجوون که وارد یه دنیای دیگه میشن و هر کدوم هویت های جدیدی پیدا می کنند. اونا باید دنیا رو از دست یه شیطان نجات بدن، اما چطور و چرا؟ در این بین باید با موجودات مختلف دست و پنجه نرم کنند. مطئمنم خوشت میاد پس زود باش شروعش کن! ❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡︎❦︎♡...