Spoiler

183 48 61
                                    

.

.

.

خیلی زوده و شما اصلاً کامنت نمیزارید و این ناامید و ناراحتم می‌کنه ولی با این حال با یه اسپویلرِ شدیداً کوتاه اومدم.

خودم روند داستان رو دوست دارم

کمبود زیاد داره

نقص فراوون

ولی دوسش دارم.

شما هم دوسش دارید؟

فکر نکنم ⁦⁦༎ຶ‿༎ຶ⁩

بریم سراغ اسپویلر 🙂👇

«در حالی که بهم لم داده بود شروع به صحبت کرد:
_میدونی بیب...
سرش رو بالا آورد و چشمهای ارغوانی شده‌اش رو بهم دوخت:
_خودم کشتمش!
بزاقم رو بلعیدم و سعی کردم خونسردیم رو حفظ کنم، خوب میدونستم اگر بترسم دیگه نمیتونم کنترلش کنم... ولی وقتی آرومم اونم آرامشش رو از من میگیره:
_کیو؟
نفسی توی گردنم کشید و همونجا رو بوسید:
_بابام رو...»

«_چرا!؟‏
دستاش رو جلوش نگه داشت و سعی کرد آرومم کنه:
_برات توضیح میدم ولی باور کن! قسم میخورم جیمین من هیچ نقشی توی این داستان نداشتم!
_دروغگو...
با زانو روی شیشه خورده های زیرپام فرود اومدم، به سرعت سمتم اومد و محکم بغلم کرد:
_دوباره دروغ میگی... همیشه همینکار رو می‌کنی... همتون دروغ میگید...
پیراهنش رو توی مشتم گرفتم:
_ولی بگو... حداقل با دروغای شیرینت آرومم کن یون... خیلی خسته‌ام... اونقدر که نای تقلا هم ندارم...
چشمهام رو بستم و سرم رو به شونه‌اش تکیه دادم:
_خسته‌ام...»

«_پدسگِ عوضی من بهت گفتم بچه نمی‌خوام!!!
متقابلاً داد زد:
_منم گفتم باشه به من چه که اون کاندوم کوفتی پاره بود!! انگار من ساختمش
دستش رو سمت در گرفت:
_برو از خودِ لعنتیشون شکایت کن و اینقدر داد و بیدادِ الکی راه ننداز هنوز چیزی معلوم نیست!
لبم آویزون شد و نق زدم:
_چی چیو هیچی معلوم نیست...
آزمایش رو جلوی پاش پرت کردم و نشستم روی زمین و زانوهام رو بغل کردم:
_این کوفتی مثبته...»
.

‌.

.

اونقدرام که فکر میکردم کوتاه نبود😂🌙

خب کدوم برای کدوم کاپله؟🤭

نظرتون درمورد امپرگ چیه؟😆

دوسش داشتید؟

لذت ببرید و حتماً نظرتون رو بگید 💜🤭

I purple u...💜

Lonely MoonNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ