📛⭕⭕WHO IS HE ⭕⭕📛

914 205 27
                                    

[سیلام به همگی من برگشتم 🙄😂]

امروز اومدم که یک آپ جدید تحویل شما بدم پس

ووت و کامنت فراموش نشه💋

پس بریم سراغ داستان .....

                          ♤♤♤♤♤♤   

سوهو بالاخره قهوه اش تموم شد و اون رو روی میز
جلوی دستش گذاشت و برگشت سمت بک

اون خیلی توی افکارش بود و متوجه جایی نبود و سوهو سعی کرد توجهش رو جلب کنه :

:هی بکهیون نظرت چیه بریم با هم یکم توی حیاط بسکتبال بازی کنیم ؟

ولی در کمال تعجب بکهیون به جای خوشحال شدن
صورتش جمع شد و ناراحت به نظر می رسید

سوهو خیلی به بک مشکوک شد چون خیلی خیلی
عجیب رفتار میکرد

B.H.H PV :

اون گفت بسکتبال چه عالی

نمیدونم چرا همه زندگیم به همین بسکتبال مربوطه

شروع همه چیز من ....

CHANYEOL PV :

بالاخره جلسه هام تموم شد و وقتم برای چند دقیقه ای خالی شد ...

با یاد آوردن کاری که میخواستم انجام بدم گوشی دفترم رو توی دستم گرفتم و شماره ای که میخواستم رو وارد کردم

: سلام آقای پارک ، بالاخره بعد سال ها یادی از ما
کردید

: ازت میخوام راجب یک نفر برام اطلاعات پیدا کنی

: این کار منه ، حتما این کار رو میکنم ؛ فقط کافیه
اسم اون شخص رو بهم بدید

: راجب ( بیون بکهیون ) برام اطلاعات پیدا کن
همه چیزی که میتونی

: خب فقط باید بدونید که دارم از راه های غیر قانونی کار میکنم و به صورت حرفه ای پس یکم براتون گرون
در میاد

: تو اگر اطلاعات به درد بخور و خوبی پیدا کردی
صد برابر چیزی که الان توی سرته رو بهت میدم

حتی از پشت گوشی میتونستم نیشخند اون ادم رو
ببینم

: پس ماموریت پذیرفته شد ، از همکاری با شما
خوشحال شدم

و بعد گوشی رو قط کرد

در واقع اگر بحث بک نبود هرگز بهش زنگ نمیزدم
ولی اون تنها کسی هست که حتی بدون جا انداختن

"و" از طرف مقابل اطلاعاتش رو پیدا میکنه
و در واقع اون خیلی کارش درسته ...

اون توی کمترین زمان هم انجامش میداد که این
ها خیلی به درد من میخورن ....

منشی وارد اتاق شد و در زد

: آقای پارک جلسه تا ده دقیقه دیگه شروع میشه

 ⛓🛡 (1)A̶ L̶O̶V̶E̶ B̶T̶W̶E̶E̶N̶ P̶O̶W̶E̶R̶[full]Where stories live. Discover now