♟♣️ HEY !! CHANYEOL LISTEN♟♣️

639 167 20
                                    

سلام به همگی
یهویی دلم رو به دریا زدم و اومدم بنویسم 😂
تعداد ووت و بازدید ها هر چی جلو تر میریم کمتر میشه 💔
هعیییی.... احساس میکنم استعداد نویسندگی ندارم 😂💔 یا شاید برای نویسندگی به دنیا نیومدم💔
فیک های بقیع رو می خونم احساس میکنم من خیلی عقبم😥😂
امیدوارم روزی بیاد که برگردم سر این پارت و به این حرف هام بخندم و بگم بچ تو دیگه یک کتاب خفن داری 😂
ولی به عنوان تازه کار خیلی حمایت شدم به طوری که باورم نمیشد قبلا هم توی واتپد بودم ولی هیچکدوم از کتاب هام به k نرسیده بود
ولی این کتاب برام یک موفقیت بزرگه 🤙😁

در کل قوی تر پیش بریم؟
فایتینگگگگگگگگگگگگگگگگگگ😆

☆□☆□☆□☆□☆□☆□☆□

لویی بعد از تموم شدن غذا با لبخند به بکهی نگاه کرد
و بکهی هم متقابلا بهش نگاه کرد :
《 خیلی ممنون بابت غذا 》

و لویی یک لبخند بزرگ و قشنگ به امگاش زد
اون خیلی مطیع بود برعکس ورژن انسانیش ولی باید این رو هم در نظر می گرفت که اگر بک اینقدر کرم نمیریخت که بک نبود

دیگه دیر وقت شده بود و شب شده بود

《 امگا ؛ دیگه وقتشه بدن هامون رو به قسمت انسانیشون بدیم 》

و بکهی سر تکون داد و هر دو همزمان به چانیول و بکهیون تبدیل شدن

چانیول با لبخند طرف بک گفت: هی بالاخره گرگت رو دیدم

بک با یک لبخند خب به عنم به چانیول زل زد
و چانیول دوباره پوکر فیس شد

بک با یک لبخند خب به عنم به چانیول زل زد و چانیول دوباره پوکر فیس شد

Ups! Tento obrázek porušuje naše pokyny k obsahu. Před publikováním ho, prosím, buď odstraň, nebo nahraď jiným.

برای تصور بهتر 😆😂
( در حیرتم چطور نبات رو جویید😂😂)

《 خب دیگه خیلی دیر شده بریم بخوابیم 》

《 نمیخوام 》

《 یعنی تو فردا هیچ کاری برای انجام دادن نداری؟!》

《 چرا فقط میخواستم کارم رو بندازم برای فردا دور خیلی دور انداختم افتاد برای پس فردا 》

چانیول با نگاه وات د فاک bro
داشت نگاش میکرد

و بک هم همینطوری علکی داشت عرر میزد و دستش رو روی میز میزد

 ⛓🛡 (1)A̶ L̶O̶V̶E̶ B̶T̶W̶E̶E̶N̶ P̶O̶W̶E̶R̶[full]Kde žijí příběhy. Začni objevovat