🌬I HAVE MY ARMY🌀(2)

448 117 31
                                    

Hellow baby 🤳
Im back 🕴

بدون حرف اضافی بریم برای داستان 😗😚

        ¤■¤■¤■¤■¤■¤■¤■¤■¤■¤■¤■¤■¤

به حالت عادی برگشتم و باز خودم رو میون اون خون اشام ها دیدم

اون ها بهم زل زده بودن

اون خون اشامی که همراهم بود با عصبانیت داد زد

× به ایشون احترام بزارید
ایشون یک گرگینه عادی نیستن ایشون لونا هستن

با همین حرف سکوت وحشتناکی همه جا رو گرفت

تنها صدایی که شنیده میشد صدای شرشر آب و گنجشک ها بود و هر صدایی که توی طبیعت وجود داشت
( خیلی صدا ها توی طبیعت هست مگه نه؟🤨🤔)

+ لونا یک افسانه است
همین و بس و حالا هم این موجود رو بنداز بیرون یا همراهش برو

همه یک صدا بعد این حرف " برو بیرون " رو تکرار کردن

و همین کار باعث شد تا خون اشام بغل دستم عصبانی بشه و با صدای بلند داد بزنه

× باشه لعنتی ها هر وقت فهمیدید و زبونتون رو  به خاطر این حرف قط کردن می فهمید

و دست من رو گرفت و دنبال خودش به بیرون کشید

× کجا میریم؟!

+ نمیدونم ولی باید از اینجا بریم

× تو خبری از چان داری ؟!

خون اشام در حالی که حقیقت رو میتونست ولی لبخند روی صورتش رو حفظ کرد و به سمت اون امگای منتظر سد تکون داد

× اره حالش خوبه زودی برمیگرده

ولی بکهیون اصلا راضی نشد و معلوم بود که داره دروغ میگه !!!

خودم باید بفهمم که چه بلایی سرش اومده 

CHANYEOL VR:

با سر درد شدیدی بیدار شدم

سرم به شدت گیج میرفت و سر درد داشتم

بعد از چند دقیقه که دنیای حلوم واضح تر شد
اونجا رو دیدیم ....

زیرزمین کثیفی که پر از جادوگر و ....

همه گونه هایی که گفته میشد منقرض شدن
همه اینجا حبس شده بودن

صدای زجه هاشون تمومی نداشت و جیغ ها اصلا قط نمیشد

صدای شلاق ها ...

صدای گریه بچه ها ...

بوی گند جسد ها....

همه ی این ها باعث شد سردرد شدیدی بگیرم و همه این ها به تک تک وجودم سرایت کرد

: گل پسرم بیدار شدی ؟!

چرخیدم و با اون رو به رو شدم

= مامان !!! چیکار میکنی

 ⛓🛡 (1)A̶ L̶O̶V̶E̶ B̶T̶W̶E̶E̶N̶ P̶O̶W̶E̶R̶[full]Where stories live. Discover now