💫❣LEt's StaRt AgaIn TodaY❣💫

689 173 42
                                    

سبام به همه خوشمل ها 😁😁😁

بریم برای یک پارت دیگه !!!!!

این اجرای روی کاور بوک
اجرای wanderland از alexa
یکی از خفن ترین چیز هایی بود که دیدم 😆😆

                 □♤□♤□♤□♤□♤□♤

صبح با حس خیسی روی شکمم بیدار شدم
حوصله باز کردن چشم هام رو نداشتم و چند دقیقه طول کشید تا لود شدم.

وقتی چشم هام رو باز کردم دیدم که گرگ چانیول لوییه

آخرین بار موقع دعوا دیده بودمش
برای همین نمیدونم چرا ولی ازش خجالت میکشیدم

اون الان به حالت حیوانی تبدیل شده بود و داشت شکم من رو لیس میزد و گاهی پوزش رو روی شکمم می گذاشت

من همینطوری بهش خیره شده بودم که اونم بعد چند دقیقه حواسش به من جلب شد
وقتی فهمید بیدارم به قسمت انسانیش تبدیل شد

با لبخند بهم نگاه میکرد و اومد بهم نزدیک تر شد
و من ناخودآگاه سرم رو انداختم پایین
ولی بعد از چند دقیقه دستی دورم حلقه شد

: توله کوچولو از من خجالت میکشی؟!

با این حرفش قرمز شدم ولی اون بعد دیدنش با صدای بلند خندید

: نمیخواد از من خجالت بکشی توله
حالا که قراره بچه من رو بهم بدی باید باهات آشنا بشم اولین دیدارمون قشنگ نبود

و بعد بهش خیره شدم و اون دستش رو پشت سرش برو و حالت متاسفی گرفت

اصلا باورم نمی شد که همون  گرگ وحشی که به داداشم حمله کرد همین الفای کیوت باشه

: اممم...اره خوب نبود فکر کنم من خرابش کردم

لویی یک لبخند قشنگ به بک زد و دل بک لرزید و یک ضربانش رو جا انداخت

: حالا که هر دو از گذشته پشیمونیم
بیا از اول شروع کنیم و شروع قشنگی داشته باشیم نظرت چیه توله ؟!!

بکهیون با خوشحالی سر تکون داد و لویی یک یک لبخند خیلی جذاب بهش کرد

: خیلی خب توله کوچولو

: من توله نیستم بکم

و بعد تبدیل به یک پاپی عصبانی شد که لویی با دیدنش از خنده پخش زمین شد

بکهیون عصبانی از جاش بلند شد و لویی وقتی صحنه رو خطری دید  پا به فرار گذاشت

بکهیون کفش راحتی که بغلش بود رو برداشت و افتاد دنبال لویی

: تو و چانیول احمق هیچکدوم لیاقت ندارید
باید بدم سگ اینقدر بکنتون که روده هاتون از ماتحتتون در بیاد

لویی هم که دست کمی از چانیول نداشت با شنیدن این حرف بار دیگر دنیا رو به خاطر آلفا نکردن بک شکر کرد

 ⛓🛡 (1)A̶ L̶O̶V̶E̶ B̶T̶W̶E̶E̶N̶ P̶O̶W̶E̶R̶[full]Where stories live. Discover now