ظرف خالی از رامیون تندش رو کمی به جلو هل داد..به صندلی تکیه زد و نفس عمیقی کشید...
جونگکوک سرش پایین بود و رامیونش رو میخورد..
غذا خوردن با رئیس سابقش اونم زیر چادر های نارنجی رنگ توی پیاده رو ها و تحمل هوای سرد براش جالب بود..به مرد روبروش نگاه میکرد..
جونگکوک وزن سنگین نگاه تهیونگ رو روی خودش به راحتی حس میکرد..
ولی جرعت سر بلند کردن و روبرو شدن با چشم های خوش رنگش رو نداشت....
چابستیکش رو بین حجم نسبتا کمی از رشته های رامیون تاب داد و پشت سرهم پلک زد.._چرا زل زدی بهم؟..
تکون خوردن پسر و برداشته شدن نگاهش رو به ملایمت حس کرد..
_هیچی...فقط خواستم بگم....جیمین هیونگ منتظرمه..
بلاخره جرعت سربلند کردن رو پیدا کرد لیوان کوچک و شیشه ای روی میز رو از سوجو پر کرد.._الان..میخوای بگی که باید بری؟
دستش رو روی جفت زانوهاش گذاشت و بیرون رو دید زد..
_شاید همین منظورو دارم..
به سرعت سوجو رو سر کشید و صورتش رو در برابر سوزش جالب اون جمع کرد..
از جاش بلند شد.._بلندشو بریم پسر!..
تهیونگ به سر تا پای جونگکوک نگاه کرد
_مستی؟..
جونگکوک سری به نشونه ی "نه" تکون داد و از پشت میز کنار رفت..
_بریم خونه...
از روی صندلی بلند شد و دستش رو سمت کیف پولش برد..
_برید بیرون...من حساب میکنم و میام..
هوای تازه رو بلعید و دستش رو توی جیب شلوار کتون مشکی رنگش فرو کرد و بیرون رفت...
به اطرافش چشم دوخته بود و رهگذر هارو یکی بعد از دیگری نگاه میکرد..
سرش رو سمت آسمون گرفت و به ماه ای که رو به کامل شدن بود زل زد.._شاهدی دیگه نه؟..آخرشم نفهمیدم خونه و زندگیم چیشد..
صدای پسر گوشش رو پر کرد
_قرار شد بهش فکر نکنی...بریم!
راه افتاد و سمت خونه ی جیمین قدم برداشت..
پشت سرش راه افتاد و دستش رو لا به لای حجم بهم ریخته ای از موهاش برد..
زمزمه وار و توی دل خودش جواب تهیونگ رو داد_کاش همونجوری بود که تو میگی!..
جفت نزدیکترین ایستگاه اتوبوس ایستاد..سخت اسمش رو صدا زد
_جونگکوک...لطفا با اولین اتوبوس برگرد
خونه..استراحت کن!تایی به ابروش داد و سرجاش میخ شد..
_خونه؟..باهات میام پیش جیمین..
تهیونگ نفسش رو فوت کرد بیرون و به زمان اولین اتوبوسی که درج شده بود نگاه کرد..
YOU ARE READING
<<Holy love>>
Fanfiction> _بآید یکبآر به خآطرِ همه چیز گریه کرد.. آنقدر گریه کرد تآ اشک هآ خشک بشن.. بآید این تن اندوهگین رو چلآند.. بعد دفتر زندگی رو ورق زد.. به چیز دیگه ای فکر کرد... بآید پآهارو حرکت دآد... و همه چیز رو از نو شروع کرد...متوجه شدی!؟.. ژانر: رومنس..درام...