warm body

part7

های های .

من اومدم با یه پارت جدید . ببخشید که اینقدر دیر میذارمش یکم سرم شلوغه بخاطر بقیه ی فیکشنا و وانشات هایی که مینویسم.

امروز بخاطر یه ریدر که جدید بود نوشتم چون واقعا بهم اشتیاق نوشتن داد .. واقعا ازت ممنونم عزیزم .

شما ها بهترین ریدر هایی هستید که دارم .

امیدوارم لذت ببرید .. منتظر کامنت و ووت های قشنگتون هستم .

راستی ممنون میشم از بقیه ی فیکشن و نوشته هامم حمایت کنید .

دوستون دارم .

😊😊😊😊😊😊😍😍😍😍😍😍😍
بعد از تمیز شدن بیمارستان ، فلیکس به زور توسط مینهو مرخص شد و باهیونجین به سمت خونه حرکت کرد .

به محض بیرون زدن اون دو ، مینهو موبایلش رو از جیپش خارج کرد و شماره ی چان دوست و رییس پلیس رو گرفت .

با خوردن 5 تا بوق ، صدای چان توی گوشش پیچید : به به .. ببین کی زنگ زده ؟ لی مینهو شی ؟

مینهو پوزخندی زد و گفت : برات خبر دست اول دارم .

چان ماگش رو روی میز گذاشت و گفت : چه خبری ؟

مینهو نگاهش رو به جیسونگ نگران داد و گفت : حضوری باید بهت بگم . کی وقت داری ؟

چان که الان کمی نگران شده بود گفت : فردا وقتم کاملا ازاده .

مینهو نگاهش رو از جیسونگ گرفت و به نمای ساختمان های رو به رو داد و گفت : پس میبینمت .

با پایان یافتن تماس ، جیسونگ شروع به صحبت کرد : نابودش میکنی .

مینهو پوزخندی زد و گفت : معلومه که قصد دارم نابودش کنم ... اون داره زندگی فلیکس رو به نابودی میکشه .

اشکی از گوشه ی چشم جیسونگ چکید و گفت : نه .. نه ..فلیکس رو نابود میکنی .

مینهو با اخم به سمتش برگشت و گفت : نمیخوام حالا که بعد از چند سال اشتی کردیم باهات بحث کنم جیسونگ .. پس تمومش کن .

جیسونگ از از دست دادن دوباره ی مینهو میترسید ولی نمیتونست بیخیال علاقه ی شدید قلبی فلیکس به هیونجین بشه .

به مینهو نزدیک تر شد و گفت : با این کارت فقط فلیکس رو نابود میکنی .. میفهمییییی ؟

مینهو چشماش رو توی کاسه چرخوند و گفت : من صلاح برادرم رو بهتر میدونم .. حالا هم برو وسایلت رو جمع کن .. از امشب میای خونه ی من .

و از جفت جیسونگ رد شد و به سمت میزش رفت .

جیسونگ اخمی کرد و قبل از خارج شدن از اتاق مینهو گفت : عوض شدی لی مینهو .. واقعا نمیشناسمت .. تویی که واسه برادرت جون میدادی تا همه جوره با اون قبل ناراحتش جون بگیره و زنده بمونه ... داری جونش رو با گرفتن هیونجین میگیری .