توی سالن نشسته و منتظر بودن اون زوج عاشق از اتاق بیرون بیان .
مینهو به مبل تکیه داده بود و داشت به این فکر میکرد که چرا اینقدر زود راجب اون رباط انسانی تصمیم گرفته و قضاوت کرده .
جیسونگ که رو به روی چان نشسته بود و داشتن راجب جونگین اوضاع زندگی مشترک حرف میزنن ، یه دفعه نگاهش روی مینهو ثابت شد و متوجه گرفته شدنش شد .
با بیرون اومدن فلیکس و هیونجین از اتاق ، چان از روی مبل بلند شد و گفت : حالا که کارم انجام شده من دیگه میرم .. مطمئنم جونگین منتظرمه .
فلیکس اخمی کرد و گفت : امکان نداره بزارم بری هیونگی ... زنگ بزن جونگین بگو بیاد اینجا میخوام یه شام درست کنم که انگشتاتونم باهاش بخورید .
چان لبخندی زد و گفت : ممنونم عزیزم نمیخوام مزاحم شما بشم .. میرم خونه .
فلیکس با همون اخم ادامه داد : امکان نداره بزارم بری .. زنگ بزن جونگینی بیاد هیونگ .
هیونجین دستش رو دور کمر فلیکس حلقه کرد و گفت : لطفا بمون .. اینطوری فلیکس خیلی خوشحال میشه .
مینهو نگاه پر از محبتش رو با این حرف هیونجین بالا اورد و روی دست هیونجین که دور کمر باریک برادرش بود ثابت کرد .
جیسونگ با دیدن لبخند و چشم های مینهو که رو به خیسی میرفت گفت : من که میمونم ...
فلیکس ایولی گفت و نگاهش رو دوباره به چان داد و با شیطنت گفت : میگی جونگین بیاد یا به هیونجین بگم بکشتت ؟
چان خنده ای کرد و گفت : الان میرم دنبالش میارمش . میدونی که تنهایی بیرون نمیره .
فلیکس دستش رو روی دست هیونجین که دور کمرش بود گذاشت و خطاب به چان گفت : خیلیم عالی .. پس زود برو بیارش که امشب شب ماهاست .. البته با یه عشق جدید .
جیسونگ با شیطنت گفت : عشق جدید ؟ کو من نمیبینم .
فلیکس با حرص لگدی سمت جیسونگ پرت کرد و گفت : عشق جدید هیونجینههههه .
جیسونگ با خنده پشت مینهو قائم شد . یه دفعه حالت لوسی به خودش گرفت و گفت : مینهو .. این داره برادر شوهر بازی در میاره برای من .. نمیخوای چیزی بهش بگی ؟
فلیکس متقابلا به سمت هیونجین دوید و رفت توی بغلش و با حالت گریه گفت : هیونی .. مینهو میخواد منو دعوا کنه .
هیونجین با اخم سرش رو بالا اورد و به مینهو نگاه کرد .
یه دستش رو دور کمر فلیکس و دست دیگه اش رو روی دست فلیکس که روی سینه اش بود گذاشت و با جدیت گفت : کسی حق نداره فلیکس منو اذیت کنه .
فلیکس با لبخند شیطانی سرش رو از روی سینه ی هیونجین برداشت و به جیسونگ نگاه کرد .
جیسونگ با همون لحن لوس قبلی گفت : مینهو .. عزیزم ...
مینهو نگاهش رو به بالای سرش که جیسونگ ایستاده بود داد و گفت : جونم ؟
جیسونگ با لحن حرصی گفت : منم یه دوست پسر مثل هیونجین میخوام ... ببین چطوری داره از فلیکس دفاع میکنه .. بعد تو مثل یه بت روی مبل نشستی و داری میخندی .
فلیکس دستاش رو محکم دور هیونجین حلقه کرد . بوسه ای روی خط سینه ی هیونجین که از یقه ی لباسش بیرون زده بود ، زد و خطاب به جیسونگ گفت : تا کور شود هر ان کس که نتواند دید .
جیسونگ که واقعا حرصش گرفته بود به سمت فلیکس رفت .
فلیکس با خنده هیونجین ، پشت هیونجین قائم شد و گفت : حسودددد .
جیسونگ با حرص خواست هیونجین رو دور بزنه که هیونجین جلوش ایستاد دوباره امتحان کرد ولی بازم همون جواب رو گرفت .
مثل بچه های 4ساله از حرص پاهاش رو روی زمین کوبید و با لحن جیغ مانندی گفت : لی مینهووو .
مینهو با خنده از روی مبل بلند شد و به سمت جیسونگ رفت .
از پشت بغلش کرد و گفت : چیه عزیزم ؟ اروم باش جیسونگی .
فلیکس سرش رو از زیر بازوی هیونجین بیرون اورد و دست هیونجین رو روی گردنش جا داد و گفت : حرصت گرفت یا چی ؟
مینهو با خنده گفت : فلیکس پسر لوسمو اذیت نکن .
چان که تموم مدت با خنده بهشون زل زده بود ، نوچی نوچی کرد و گفت : من رفتم جونگین رو بیارم فعلا .
فلیکس به سمتش رفت و گفت : هیونگ .. یه لطفی بهم میکنی ؟
چان با لبخند گفت : اره عزیزم .. چی میخوای ؟
فلیکس با خجالت به چان نزدیک شد و با تن صدای ارومی گفت : واسم پاستیل خرسی میخری ؟
چان بلند زد زیر خنده و گفت : اره عزیزم .
فلیکس خنده ی ریزی کرد . بوسه ای روی گونه ی چان گذاشت و گفت : ممنونم هیونگ .
چان سری تکون داد و از خونه خارج شد .
فلیکس به سمت سالن برگشت و با نبود هیونجین مواجه شد .
خطاب به جیسونگ و مینهو گفت : هیونجین کجا رفت ؟
جیسونگ با شیطنت گفت : فکر کنم اقا بهشون برخورده .
فلیکس اخمی کرد و گفت : چی ؟
جیسونگ ادامه داد : موقعی که گونه ی چان هیونگ رو بوسیدی اخم کرد و رفت توی اتاق .
فلیکس با خنده گفت : واقعا ؟
مینهو سری تکون داد و گفت : برو منت کشی .
بلافاصله دستش رو پشت کمر جیسونگ گذاشت و گفت : ماهم میریم توی یکی از اتاقا تا یکم شیطنت کنیم .
فلیکس لبخندی زد و گفت : خوش بگذره .
مینهو ، جیسونگ به سمت اتاقی که یه زمانی توش زندگی میکرد هدایت کرد . با ورود به اتاق در رو بست و قفل کرد .
جیسونگ روی تخت نشست و گفت : الان میخوای سکس کنی ؟
مینهو لبخندی زد و گفت : نه عزیزم .. فقط میخوام یکم همدیگه رو ببوسیم .. خیلی دلم برای بوسیدن لبای کوچولوت تنگ شده .
جیسونگ خنده ی ریز و خجلی کرد و کاملا روی تخت دراز کشید و اجازه داد مینهو روش خیمه بزنه .
مینهو دستش رو زیر سر جیسونگ که روی بالشت بود کرد و کمی گردنش رو بالا داد .
اروم بوسه ای رو لب پایین جیسونگ گذاشت و جدا شد .
بلافاصله چند بوسه ی ریز و کوتاه دیگه هم به لب هاش زد و یک دفعه لب بالا و پایینش رو بین لب هاش گرفت و جوری مکید که جیسونگ حس کرد الانه که کنده بشن .
چشم هاش رو روی هم فشار داد و دستش رو روی بازوهای ورزیده مینهو گذاشت .
اهی کشید که بخاطر گیر بودن دهنش بین لب های مینهو خفه شد .
مینهو اروم لب های جیسونگ رو از اسارت خارج کرد و لب بالایش رو بین دو لب گرفت و مکید .
جیسونگ هردوتا دستش رو بالا برد و توی موهای مینهو فرو برد . سر مینهو رو به سمت خودش کشید و گردن خودش رو کج کرد تا فضای بیشتری برای بوسیدن هم و ایجاد صدا های خیس داشته باشن .
با گذشت 15 دقیقه و کم اوردن نفس و حس تحریک پایین تنه شون ، مینهو لب هاش رو با صدا جدا کرد و گفت : بقیه اش توی خونه .
جیسونگ با چشم های خمار سری تکون داد .
مینهو از روش بلند شد و همزمان دست جیسونگ رو گرفت تا اون هم کمرش رو از تشک سفید جدا کنه .
جیسونگ همیشه بعد از هر بوسه چه بزرگ و چه کوچک خمار میشد و شده در حد پنج دقیقه باید میخوابید .
مینهو با دیدن خماریش گفت : میخوای یکم بخوابی ؟
جیسونگ سرش رو اروم بالا و پایین کرد و سرش رو روی سینه ی مینهو فیکس کرد .
مینهو اروم روی تخت دراز کشید و گذاشن جیسونگ یکم بخوابه .
.
با ورود مینهو و جیسونگ به اتاق ، با لبخند به سمت اتاق خوابش رفت .
اروم در رو باز کرد و با هیونجینی که به پهلو روی تخت خوابیده بود ، مواجه شد .
لبخندی زد و اروم وارد اتاق شد .
اروم در رو بست و قفل کرد .
با قدم های خیلی خیلی اروم و پاورچین مانند به سمت تخت رفت و زیر لحاف خزید .
از پشت به هیونجین نزدیک شد و دستاش رو دور کمرش حلقه کرد .
لبخند محوی از این حرکت فلیکس زد ولی هنوزم ناراحت بود .
فلیکس پیشونیش رو به پشت گرد هیونجین چسبوند و گفت : عشق من چرا ناراحته ؟
هیونجین حرفی نزد و منتظر موند تا فلیکس بیشتر نازش رو بخره .
با جواب نگرفتن از هیونجین سرش رو از روی بالشت بلند کرد . بوسه ای روی سرخرگ گردن هیونجین گذاشت و گفت : به خاطر اینکه چان هیونگ رو بوسیدم ناراحتی هیونی ؟ اون از بچگی با من بوده و من اونو مثل مینهو دوست دارم نه مثل تو .. تو عشقمی .. کسی هستی که نفسم به صدا و گرمی نفسات بنده .. فقط تویی که دوست دارم شبانه روزی توی خودم حسش کنم و از حس کامی که ازم بیرون میریزه خوشحال بشم و بفهمم برای چندمین بار مال تو شدم . ببین هیونجینی .. چان هیونگ فقط برادره منه .. اون خودش دوست پسر داره الان میاد میبینیش ..
دلش داشت برای این لحن نگران و ناراحت فلیکس ضعف میرفت .. از بوسیده شدن چان توسط فلیکس خیلی ناراحت شد ولی تا وقتی که پسر پشت سرش داشت با التماس باهاش حرف میزد و رابطه و نوع عشق متفاوتش رو براش بازگو میکرد ، دیگه جای ناراحتی نداشت که .
اروم به سمت فلیکس که همچنان داشت حرف میزد برگشت و گفت : دیگه کسی رو غیر از من نبوس باشه ؟
فلیکس تند تند سرش رو بالا و پایین کرد و گفت : باور کن نمیدونستم ناراحت میشی .. اگر میدونستم عمرا همچین کاری نمیکردم .
هیونجین دو طرف صورت فلیکس رو گرفت و بوسه ای روی لب های نیمه باز و پایین افتاده اش زد و گفت : باشه عزیزم .. فکر کنم منم خیلی تند رفت .
فلیکس دستش رو از زیر پیراهن هیونجین رد کرد و شروع به نواز سینه هاش کرد .
هیونجین لبخندی زد .
دستش رو از زیر گردن فلیکس رد کرد و گذاشت فلیکس سینه و شکمش رو نوازش کنه و ماساژ بده .
از حس برخورد دستش با نیپل های هیونجین ، لبش رو گاز گرفت و حس کرد داره تحریم میشه .
اروم نیپل هیونجین رو بین انگشت شست و اشاره اش گرفت و فشار داد .
هیونجین لبخندی زد و از بالا نگاهی به چشم های لرزون و لب پایین فلیکس که بین دندون هاش گیر کرده بود کرد .
فلیکس با خجالت دستش رو بیرون اورد و شروع به باز کردن بلوز هیونجین کرد .
اروم دونه به دونه ی دکمه ها رو باز کرد .
لبه های لباس هیونجین رو به دو طرف داد تا بدنش کاملا مشخص بشه .
اروم سرش رو پایین اورد و بوسه ای روی خط سینه ی هیونجین گذاشت .
با پس زده نشدنش ، اروم سرش رو فاصله داد و قسمت قهوه ای رنگ سینه ی هیونجین رو بین دو لب گرفت و اروم نیپلش رو بین دندون هاش گرفت .
هیونجین دستش رو دور کمر فلیکس حلقه کرد و به پشت روی تشک دراز کشید و فلیکس رو روی خودش کشید .
فلیکس با چشم های بسته به کارش ادامه داد و سراغ سینه ی دیگه اش رفت .
همونطور که داشت سینه ی هیونجین رو کبود میکرد ، دستش رو به سمت دکمه ی شلوارش برد تا بازش کنه و سواری دیگه ای از هیونجین بگیره .
هنوز زیپ شلوارش رو کامل باز نکرده بود که صدای در اتاق اومد .
فلیکسبا عجله از روی هیونجین بلند شد و دستپاچه زیپ و دکمه ی شلوارش رو بست .
به سمت میز ارایش دوید و با دستمال کاغذی عرقی که روی گردنش بود رو پاک کرد و ادکلنی به بدنش زد و به سمت در رفت .
هیونجین که تموم مدت داشت به این حرکات عجولانه ی فلیکس میخندید ، از روی تخت بلند شد ودکمه های بلوزش رو بست .
فلیکس قفل در رو باز کرد و با لبخند به جیسونگ نگاه کرد .
جیسونگ به هیونجینی که داشت اخرین دکمه اش رو میبست و سپس به موهای بهم ریخته ی فلیکس نگاه کرد و گفت : داشتین چیکار میکردین ؟
مینهو از پشت بهش نزدیک شد و گفت : همون کاری که ما داشتیم میکردیم .
فلیکس با خجالت دستش رو روی گونه هاش گذاشت تا دستای سردش داغی این گونه ها رو از بین ببره .
هیونجین دستش رو دور کمر فلیکس حلقه کرد و خطاب به جیسونگ و مینهو گفت : برید توی سالن لطفا تا ما هم بریم اشپزخونه غذا درست کنیم .
مینهو سری تکون داد و همراه با جیسونگ به سمت سالن رفت .
فلیکس به هیونجین نگاه کرد و گفت : ازت متنفرم .. دیگه خسته شدم از این کار هات .. میشه تموم کنی این مسخره بازیا رو ؟
هیونجین با چشم های از حدقه بیرون زده گفت : مگه من چیکار کردم ؟
فلیکس اخمی کرد و گفت : تمومش کن دیگه .
هیونجین با اخم گفت : چی رو ؟
فلیکس با همون اخم گفت : دلبریتو .. دیگه خسته شدم .. نمیتونم جلوی خودمو بگیرم همش دارم به سکس و لب گرفتن باهات فکر میکنم .. بسه دیگه عهه .. چطور یه نفر میتونه اینقدر جذاب باشه ؟ خسته شدم ..
هیونجین لبخند دندون نمایی زد .
فلیکس با حرص گفت : این دلبری تو کم ترش کن .. قلب من مگه چقدر عمر میکنه که بخواد تحمل این حجم از جذابیت تو رو داشته باشه ؟ عهه .
و دست هیونجین رو کنار زد . همونطور که غر میزد به سمت اشپژخونه رفت : همش خوشگلی .. همش جذابیت .. همش زیبایی .. بسه دیگه عه ..
هیونجین از پشت نگاهی بهش کرد و اروم و از بین دندون هاش گفت : میمیرم برات روانی .
*********************************************************************************************************های استی امیدوارم حالتون خوب باشه .
ببخشید بابت تاخیر خب راستش من یه ویروس گرفت و واقعا قصد نداشتم بنویسم ولی روم نمیشد دوباره بیام بگم نمیتونم اپ کنم .. اگر غلط املایی داره یا خوب نیست دیگه به بزرگی خودتون ببخشید .
دوستتون دارم .. توی این فصل خیلی مواظب خودتون باشید ویروس زیاده .. خوب غذا بخورید و بخوابید و حتما ورزش کنید .. راستی سعی کنید کم برید بیرون اب و هوا خیلی بد شده .
بازم ببخشید که دیر شد دوستتون دارم کیوتی های من .
شرط برای اپ پارت بعدی 1/3 k
امیدوارم راضی باشید .
YOU ARE READING
warm body
Fanfictionکاپل اصلی : hyunlix & minsung ژانر:عاشقانه ، فول اسمات ، فانتزی ، 🔞 روز های اپ: چهارشنبه ها