این تفکر که چون پارک چانیول دو روزه سر کار نیومده پس احتمالا هم دیگه نمیاد یه چرته محضه ،بکهیون به خوبی اینو میدونست در واقع سهون و بکهیون تنها کارمندایی بودن که تاجگذاری رئیس جدید شعبه مرکزی رو دیده بودن و از اون روز هیچوقت نبود که رئیس قد بلند و کت و شلوار پوششون سرکار حاضر نشه بجز چند روزی که درگیر تغییر دکور بانک طبق سلیقه سلطنتی رئیس جدید بودن و در واقع همگی سر کار نمیومدن.لحظه ای که در ورودی اتوماتیک باز شد بکهیون تمام تلاشش رو کرد که حتی از چیزی که بود هم کوچیکتر دیده بشه .اما نگاه ترسناک و سرد چانیول هیچوقت دست از شکارش برنمیداشت .چانیول در حالی که کنار مبلمان سیاه وسط سالن ایستاده بود نگاهش رو از چشم های ترسیده بکهیون نگرفت و با غرور به حرف اومد.
-بابت اینکه دور روز گذشته نتونستم کارم رو انجام بدم و احتمالا به دردسر انداختمون متاسفم یه تصادف کوچیک باعث شد نتونم به مسئولیت هام برسم .
به زن همیشه دلواپس برای اعضای خانواده بانک -چیزی که خودش میگفت-اشاره کرد.
-خانم مین گزارش عملکرد این دو روز رو بیارید دفترم
سمت دفترش چرخید و بکهیون نفس راحتی کشید
-و شما آقای بیون لازمه باهاتون صحبت کنمبکهیون وقتی بلاخره از شوک بیرون اومد سمت سهون که هنوزم جوری به تصویر چانیول از پشت شیشه های اتاقش خیره بود که انگار سگش رو کشته و وسط خیابون انداخته نالید
-سهون ..من...من چیکار کنم ؟
سهون سمتش چرخید و گفت
-فقط برو اونجا و ببین چی میگه اون نمیتونه مزاحمت بشه یا اذیتت کنه ،خب؟
با استرس عجیبی سمت اتاقک راه افتاد سهون درک نمیکرد که بکهیون الان چقدر میتونه ترسیده باشه
حس مزخرفی بود وقتی با اون نوشته مواجه شده بود
"در ازای پرداخت بدهی ،پرداخت کننده مالک بدن بیون بکهیون است"
اگه وضعیت انقدر مزخرف نبود بکهیون حتی میتونست به سبک نوشتاری اون قرارداد بخنده اما فاک! اون قرارداد کوفتی راجع به بدن خودش بود دقیق تر میخواست بگه باسنش.
پس بکهیون حق داشت ترسیده باشه اصلا حتی الان از تمام وقتایی که نزدیک پارک چانیول بوده هم میترسید چه برسه به وقتایی که یادش میومد هر دو توی دستشویی همو دیدن لعنتی دیگه هرگز جایی بجز خونش دستشویی نمیرفت.
چندتا ضربه محکم با انگشتش به در شیشه ای زد که باعث شد درد توی انگشتش بپیچه.
-بیا تو
چانیول به چشم هاش زل زد و با نیشخند گفت و باعث شد تن بکهیون بلرزه.
شاید نباید اینجوری میبود ،شاید بکهیون نباید از توجه چانیول میترسید اما بکهیون واقعا نمیدونست یه نیشخند میتونه سکسی باشه یا جذاب یا لعنت بهش ترسناک.
بکهیون هیچوقت توی موقعیتای جنسی خوب نبود حالا شاید چون هیچوقت بطور جدی توشون نبود.
تمام دوران ابتداییش بخاطر ریزه میزه بودن توجه کسی رو جلب نکرده بود.
دوره راهنمایی رو بخاطر درس خوندن برای المپیادهای ریاضی همیشه گوشه اتاقش یا توی ساختمان موسسات تدریس سوال حل کرده بود و لعنت بهش دبیرستانش بدترین جا بود بکهیون سال اول ورودش به دبیرستان محبوب بود زیبا درسخون عضو تیم المپیادو ...
اما مثل همیشه ورود سومین همه چیزش رو به باد داده بود. بکهیون نمیدونست مادرش چرا انقدر پول خرج کرده بود تا سومین هم مدرسه ایش بشه بکهیون برای بودن توی همچین مدرسه ای شبانه روز درس خونده بود.
به درک اصلا مهم نبود با اینکه فقط یک سال از سومین بزرگتر بود همیشه مسئول مراقبت ازش بود انگار که سومین اصلا دردسر ساز نبوده باشه ،هیچوقت.
با ورود خواهرش به دبیرستان و تقریبا تمام محبوبیتش از بین رفت سومین بیشتر و بیشتر جذب خرابکارها میشد و بکهیون بیشتر اسیب میدید.
گرچه وقتی سومین پدر و مادرش رو هم ازش گرفت برای چندمین بار و در واقع آخرین بار بکهیون بازم مجبور شده بود مراقبش باشه و کلی از پولی که از پدرش براشون مونده بود رو برای سومینی که ۱۰ ماه توی کما بود خرج کنه ،جلسات فیزیو و بازپروی در حد فاک از حسابش پول کم کرده بودن و تازه بعد افسردگیش شروع شد و بازم خرج ، بازم و بازم و بازم .
بکهیون اونقدر توی درس خوندن و ماست مالی کردن های خرابکاری سومین غرق شد که وقتی سال اولش توی بانک رو گذروند به پیشنهاد جونگین همکار سابقش -که الان ترفیع گرفته و رئیس یه شعبه شده- با یکی سر قرار رفت .
خب دختره از اونایی نبود که تو قرار اول دستش توی باکسر بک باشه و در واقع خیلی خوب بود تا وقتی معلوم شد بازم پای سومین وسطه.
سومین توی رختکن مدرسه کتکش زده بود و لباس هاش رو آتیش زده بود. بکهیون یادش میومد که برای جمع کردن گند سومین مدرسه رفته و ۳۰۰ دلار پیاده شده تا پول یونیفرم یه بدبختی رو بده.
پس بکهیون قبل از به خاک سیاه نشستنش هم آخرین موقعیت رو از دست داد و حالا سومین نبود ،متنفر بود از خودش اما دلتنگش بود در حد مرگ اما بازم دردسر هاش بودن.
YOU ARE READING
Trust Me 🌻
FanfictionTrust Me 🥂 Couple:Chanbaek,Hunhan Gener:Angest,Romance,Smut 🔥بیون بکهیون پسریه که بخاطر بدهی زیاد خواهرش به بانک که حالا پرداخت قسط هاش به دوش اون افتاده، تقریبا بجز خونه ای که توش زندگی میکنه هیچی نداره و دنبال یه راه نجاته حتی اگه اون راه خودکشی...